Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corposant
U
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phosphene
U
حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
fog dog
U
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
salvages
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
in and out
U
گاهی تو و گاهی بیرون
iceblink
U
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light
U
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
outdoor
U
درهوای ازاد
alfresco
U
درهوای ازاد
outdoors
U
درهوای ازاد بیرون
bedding
U
رشد کننده درهوای ازاد
hedge school
U
مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
frostbiter
U
قایق مخصوص حرکت درهوای سرد
equivalent service rounds
U
گلولههای معادل گلوله جنگی
jato unit
U
موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
globy
U
گوی مانند دارای گلولههای ریز
globe like
U
گوی مانند دارای گلولههای ریز
stabilizing sleeve
U
پرده متعادل کننده گلولههای منور
iceneedle
U
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
gunrack
U
مقر گلولههای توپ سکوی جای گلوله
peakier
U
طوفانی
peakiest
U
طوفانی
peaky
U
طوفانی
pecky
U
طوفانی
grape shot
U
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
foul
U
خلاف طوفانی
fouled
U
خلاف طوفانی
heavy weather
U
هوای طوفانی
fouler
U
خلاف طوفانی
foulest
U
خلاف طوفانی
fouls
U
خلاف طوفانی
windier
U
باد خور طوفانی
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
we had a stormy passage
U
یک سفر طوفانی داشتیم
windiest
U
باد خور طوفانی
windy
U
باد خور طوفانی
it storms
U
هوا طوفانی است
diluvial
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
diluvian
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
mammatocumulus
U
ابر طوفانی کومولوس یاکومولواستراطوس
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
thermate
U
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
sometimes
U
گاهی
now ....now
U
گاهی ....گاهی
once in a way
U
گاهی
once in a while
<adv.>
U
گاهی
occasionally
<adv.>
U
گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
U
گاهی
somewhen
U
گاهی
whilom
U
گاهی
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
every now and then
U
گاه گاهی
from time to time
U
گاه گاهی
infrequently
U
گاه گاهی
at times
U
گاه گاهی
now and a
U
گاه گاهی
once in a blue moon
U
گاه گاهی
anchorage distance
U
فاصله تکیه گاهی
anchoring effect
U
اثر تکیه گاهی
bearing pressure
U
فشار تکیه گاهی
support conditions
U
شرایط تکیه گاهی
bearing stress
U
تنش تکیه گاهی
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
precious metals
U
سیم وزرو گاهی پلاطین
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
he makes occasional mistakes
U
گاه گاهی اشتباه میکند
bearing pressure on foundation
U
فشار تکیه گاهی شالوده
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
baton rounds
U
گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
gapped scale
U
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
chugged
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
accept as true
U
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
chugging
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
huck aback
U
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
It is one of those things.
U
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
casual poor
U
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
fox fire
U
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
mastigophoran
U
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
brochure
U
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
expansion bearing
U
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
brochures
U
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
cantilever
U
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
natural erosion
U
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
coordinated illumination
U
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
karakul
U
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
bad break
U
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
verbal note
U
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
eye water
U
اب دیده
eying
U
دیده
eye
U
دیده
eyeing
U
دیده
eyes
U
دیده
night light
U
روشنایی شب
luminance
U
روشنایی
rushlight
U
روشنایی کم
luminouity
U
روشنایی
peep
U
روشنایی کم
lighting
U
روشنایی
peeped
U
روشنایی کم
electric lighting
U
روشنایی
lightness
U
روشنایی
lightest
U
روشنایی
lighted
U
روشنایی
light
U
روشنایی
clearness
U
روشنایی
peeping
U
روشنایی کم
luminosity
U
روشنایی
illuminations
U
روشنایی
peeps
U
روشنایی کم
illumination
U
روشنایی
indiscernible
U
دیده نشدنی
unsight
U
دیده نشده
scout car
U
خودرو دیده ور
lookouts
U
دیده بان
invisible
U
دیده نشدنی
in sight
U
دیده شدنی
pitched
U
تهیه دیده
light struck
U
نور دیده
scouts
U
دیده وری
scouted
U
دیده وری
scout
U
دیده وری
sightless
U
دیده نشده
light of one's eyes
U
نور دیده
observers
U
دیده بان
enntinel
U
دیده بان
damaged
U
خسارت دیده
observer
U
دیده بان
lookout
U
دیده بان
monitoring
U
دیده بانی
imperceptible
U
دیده نشدنی
lost
U
زیان دیده
worldly-wise
U
جهان دیده
worldly wise
U
جهان دیده
visible
U
دیده شدنی
feelers
U
دیده بان
scouting
U
دیده وری
vedette
U
دیده ورسوار
feeler
U
دیده بان
eyeless
U
بی بصیرت بی دیده
hardened steel
U
فولاد اب دیده
feeders
U
دیده بان
feeder
U
دیده بان
candlelight
U
روشنایی شمع
artifical light
U
روشنایی مصنوعی
search light illumination
U
روشنایی با نورافکن
loomed
U
هاله روشنایی
asterism
U
روشنایی و نور
sustained illumination
U
روشنایی مداوم
glimmer
U
روشنایی ضعیف
glimmered
U
روشنایی ضعیف
glimmering
U
روشنایی ضعیف
glimmerings
U
روشنایی ضعیف
illuminations
U
شدت روشنایی
illumination
U
شدت روشنایی
street lighting
U
روشنایی خیابان
lighting line
U
سیم روشنایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com