English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
jeopardising U بخطر انداختن
jeopardize U بخطر انداختن
jeopardized U بخطر انداختن
jeopardizing U بخطر انداختن
jeopardises U بخطر انداختن
hazard U بخطر انداختن
hazarded U بخطر انداختن
jeopardizes U بخطر انداختن
hazarding U بخطر انداختن
jeopardised U بخطر انداختن
hazards U بخطر انداختن
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
out of bound play U به جریان انداختن بازی
adjourns U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourn U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourned U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourning U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
predicament position U بخطر افتادن
to rush any one into danger U کسیرا بخطر کشانیدن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
widest U گشاد
broadest U گشاد
loosest U گشاد
broader U گشاد
straddles U گشاد با زی
straddle U گشاد با زی
loose fitting U گشاد
broad U گشاد
straddled U گشاد با زی
looser U گشاد
loose U گشاد
wider U گشاد
wide U گشاد
loose-fitting U گشاد
reamer U گشاد کن
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
dilating U گشاد کردن
slip-ons U لباس گشاد
slip on U لباس گشاد
dilatant U گشاد شونده
pajamas U شلوار گشاد
slop U شلوار گشاد
slopped U شلوار گشاد
slopping U شلوار گشاد
ream U گشاد کردن
bigmouthed U دهن گشاد
spacious U جامع گشاد
reaming U گشاد کردن
bell mouthed U دهن گشاد
wide mouthed U دهن گشاد
stretchiest U گشاد شونده
straddled U گشاد نشستن
straddles U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
dilates U گشاد کردن
stretchier U گشاد شونده
stretchy U گشاد شونده
dilate U گشاد کردن
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
dolman sleeve U استین گشاد و اویخته
oxbags U شلوار خیلی گشاد
slacks U کساد کردن گشاد
slack U کساد کردن گشاد
to let out U افشاکردن گشاد کردن
mason jar U کوزه دهن گشاد
wide-eyed U دارای چشم گشاد
carboy U تنگ دهن گشاد
wide eyed U دارای چشم گشاد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
capacious U گنجایش دار گشاد
robes U لباس بلند و گشاد
jars U کوزه دهن گشاد
Wellington U چکمه دهان گشاد
astraddle U دارای پای گشاد
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
jar U کوزه دهن گشاد
jar U شیشه دهن گشاد
robe U لباس بلند و گشاد
jarred U کوزه دهن گشاد
jarred U شیشه دهن گشاد
dalmatic U خرقه استین گشاد
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
jars U شیشه دهن گشاد
varicosity U گشاد شدگی سیاهرگ
varix variously U سیاهرگ گشاد شده
oxford bags U شلوار خیلی گشاد
clump block U قرقره دهان گشاد
slackest U کساد کردن گشاد
carronade U یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
rochet U جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
raglan U پالتو استین گشاد سبک و فراخ
krater U کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
She likes loose - fitting dresses . U از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity U جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere U خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
let down U پایین انداختن انداختن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
The position is over his head . he cannot cope with it . U این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
baying U دهانه خلیج دهانه گشاد
bay U دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed U دهانه خلیج دهانه گشاد
bays U دهانه خلیج دهانه گشاد
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
souse U انداختن
spilled or spilt U انداختن
fells U انداختن
felling U انداختن
blob U لک انداختن
hurl U انداختن
fling U انداختن
floriate U گل انداختن در
flings U انداختن
retroject U پس انداختن
flinging U انداختن
felled U انداختن
hurled U انداختن
run home U جا انداختن
hurls U انداختن
jaculate U انداختن
fell U انداختن
to hew down U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
let fall U انداختن
to leave out U انداختن
relegating U انداختن
relegates U انداختن
relegated U انداختن
relegate U انداختن
to let drop U انداختن
to let fall U انداختن
to pick off U تک تک انداختن
to play a searchlight U انداختن
lash vt U انداختن
to put back U پس انداختن
hewn U انداختن
lay away U انداختن
leave out U انداختن
to fire off a postcard U انداختن
spills U انداختن
spilling U انداختن
slings U انداختن
rut U خط انداختن
ruts U خط انداختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com