English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detailed report U گزارش مشروح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
unabridged U مشروح
punctual U مشروح
elaborative U مشروح
detail U مشروح شرح جزئیات
detailing U مشروح شرح جزئیات
detail part U قسمت مشروح نامه یا مقاله
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
caption U متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد
captions U متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported U گزارش
recitetion U گزارش شز
report generator U گزارش زا
reports U گزارش
account U گزارش
report U گزارش
reportage U گزارش
edit line U خط گزارش وضعیت
press report U گزارش خبری
error report U گزارش خطا
final report U گزارش نهایی
flash report U گزارش انی
hot report U گزارش مهم
internal report U گزارش داخلی
management report U گزارش مدیریت
accident reporting U گزارش حادثه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
annual report U گزارش سالانه
annual report U گزارش سالیانه
blue bark U گزارش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
blue bell U گزارش بدرفتاری
bruit U گزارش سروصدا
command report U گزارش فرماندهی
periodic report U گزارش دورهای
quarterly report U گزارش سه ماهه
viva report U گزارش شفاهی
visualreport U گزارش بصری
to give forth U گزارش دادن
report program U برنامه گزارش
technical report U گزارش فنی
report writer U گزارش نویسی
survey report U گزارش بازرسی
submit a report U گزارش دادن
report writer U نویسنده گزارش
reportable U گزارش دادنی
subemit a report U گزارش دادن
status report U گزارش وضعیت
rpg U مولدبرنامه گزارش
viva voting U گزارش شفاهی
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report file U فایل گزارش
report generation U تولید گزارش
report generator U مولد گزارش
turn in <idiom> U گزارش دادن
situation report U گزارش وضعیت
expertise U گزارش اهل فن
wrap up U گزارش خلاصه
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
returning U گزارش رسمی
journal U گزارش روزانه
reported U گزارش دیدبانی
reports U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
log U گزارش سفرهواپیما
returns U گزارش رسمی
logs U گزارش سفرهواپیما
returned U گزارش دادن
returned U گزارش رسمی
action U گزارش وضع
actions U گزارش وضع
story U روایت گزارش
returns U گزارش دادن
returning U گزارش دادن
reported U گزارش دادن به
journals U گزارش روزانه
report U گزارش دادن
return U گزارش دادن
return U گزارش رسمی
report U گزارش دادن به
commentary U گزارش رویداد
reports U گزارش دیدبانی
commentaries U گزارش رویداد
report U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دادن
account U اهمیت گزارش
minute U گزارش وقایع
journal book U دفتر گزارش روزانه
progress report U گزارش پیشرفت کار
According to the riport . U بقرار این گزارش
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
misreport U اشتباه گزارش دادن
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
reportable items U اقلام قابل گزارش
schedule report U گزارش زمانبندی شده
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
log U گزارش سفرنامه کشتی
logs U گزارش سفرنامه کشتی
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
snap report U گزارش فوری یا انی
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
interim report U گزارش پیشرفت کار
call-up U دستور ارسال گزارش
draft report U گزارش نیمه نهایی
docking report U گزارش تعمیر ناو
contact report U گزارش اخذ تماس
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
bill U گزارش جریان دعوی
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
bills U گزارش جریان دعوی
call-ups U دستور ارسال گزارش
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
call up U دستور ارسال گزارش
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
flash report U گزارش برق اسا
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
report generator U برای تامین گزارش کامل
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart U فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com