English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
journal U گزارش روزانه
journals U گزارش روزانه
journal book U دفتر گزارش روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
stumping U کنده درخت
trunk U کنده درخت
trunks U کنده درخت
stumpy U پر از کنده درخت
stumps U کنده درخت
stump U کنده درخت
stumped U کنده درخت
stubby U پراز کنده درخت
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
barked U پوست کندن درخت
barking U پوست کندن درخت
barks U پوست کندن درخت
debarkation U کندن پوست درخت
debark U پوست درخت را کندن
bark U پوست کندن درخت
to strip something off U کندن پوست [درخت]
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
leaching U دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
grubs U جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed U جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grub U جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
rootery U توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
papaw U درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
underbrush U درخت کوچک روینده درزیر درخت
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
pull U کندن پشم کندن از
peels U پوست کندن کندن
pulls U کندن پشم کندن از
myrica U درخت شیشعان درخت موم
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
day by day U روزانه
diurnally U روزانه
diurnal U روزانه
per day U روزانه
quotidian U روزانه
workaday U روزانه
dailies U روزانه
day in, day out <adv.> U روزانه
everyday <adj.> U روزانه
every day <adv.> U روزانه
daily <adj.> <adv.> U روزانه
every single day <adv.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U روزانه
by d. U روزانه
perdiem U روزانه
day-to-day <adj.> U روزانه
each day <adv.> U روزانه
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
every single day <adv.> U بطور روزانه
every day <adv.> U بطور روزانه
workout U ورزش روزانه
daily pay U دستمزد روزانه
journal U دفتروقایع روزانه
day schools U مدرسهی روزانه
daily wage U مزد روزانه
day hospital U بیمارستان روزانه
daily storage U مخزن روزانه
daily round U کارهای روزانه
daily round U گردش روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
journals U دفتروقایع روزانه
victualling allowance U جیره روزانه
dailgy food allowance U جیره روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
morning orders U برنامه روزانه
order of the day U برنامه روزانه
morning orders U دستورات روزانه
duily bread U نان روزانه
mean daily U متوسط روزانه
day school U مدرسهی روزانه
habitude U عادت روزانه
diurnal tide U کشند روزانه
diurnal load U بار روزانه
purchase journal U دفترخرید روزانه
day in, day out <adv.> U بطور روزانه
workouts U ورزش روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
each day <adv.> U بطور روزانه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
working day U ساعت کار روزانه
log books U دفتر رخدادهای روزانه
diaries U دفتر یادداشت روزانه
plan of the day U برنامه روزانه ناو
extern U کمک پزشک روزانه
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
log book U دفتر رخدادهای روزانه
diary U دفتر یادداشت روزانه
diaries U دفتر خاطرات روزانه
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
breviary U کتاب نمازوادعیه روزانه
daily routine U عادت جاری روزانه
diary U دفتر خاطرات روزانه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
daily bread U نان یارزق روزانه
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
rations U مقدار جیره روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
ration U مقدار جیره روزانه
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
gambir U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambier U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
log U شرح روزانه جدول لگاریتم
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
logs U شرح روزانه جدول لگاریتم
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
diarists U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
Cypress design U طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
timber U کنده
block aead U سر کنده
bilboes U کنده
anvil stock U کنده
stocked U کنده
clogs U : کنده
chumps U کنده
stock U کنده
graven U کنده
stubbed U کنده
stubbing U کنده
clogged U : کنده
clog U : کنده
logs U کنده
log U کنده
chump U کنده
pulled U کنده
block U کنده
blocked U کنده
blocks U کنده
stub U کنده
stubs U کنده
chunk U کنده
bloc U کنده
dugout dewelling U کنده
chunks U کنده
knockstone U کنده
blocs U کنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com