Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
report
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دیدبانی
reports
U
گزارش دیدبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
Other Matches
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
espial
U
دیدبانی
observations
U
دیدبانی
observation
U
دیدبانی
observing
U
دیدبانی کردن
loophole
U
سوراخ دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
observes
U
دیدبانی کردن
observation sector
U
قطاع دیدبانی
observation post
U
پست دیدبانی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
observe
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
air observation
U
دیدبانی هوایی
army of observation
U
عده دیدبانی
beacon
U
برج دیدبانی
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
watchtowers
U
برج دیدبانی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
watchtower
U
برج دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
observing sector
U
منطقه دیدبانی
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
observations
U
دیدبانی اتش
observation
U
دیدبانی اتش
neglect
U
دیدبانی نکنید
ground observation
U
دیدبانی زمینی
visual observation
U
دیدبانی با چشم
neglected
U
دیدبانی نکنید
visual observation
U
دیدبانی بصری
neglecting
U
دیدبانی نکنید
watch tower
U
برج دیدبانی
neglects
U
دیدبانی نکنید
beacons
U
برج دیدبانی
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
recitetion
U
گزارش شز
report generator
U
گزارش زا
reported
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reports
U
گزارش
report
U
گزارش
account
U
گزارش
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
school report
U
گزارش اموزشگاه
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
reportable
U
گزارش دادنی
command report
U
گزارش فرماندهی
submit a report
U
گزارش دادن
blue bark
U
گزارش حرکت
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
report
U
گزارش دادن
internal report
U
گزارش داخلی
bruit
U
گزارش سروصدا
final report
U
گزارش نهایی
subemit a report
U
گزارش دادن
status report
U
گزارش وضعیت
situation report
U
گزارش وضعیت
detailed report
U
گزارش مشروح
account
U
اهمیت گزارش
report generator
U
مولد گزارش
periodic report
U
گزارش دورهای
reported
U
گزارش دادن
report generation
U
تولید گزارش
hot report
U
گزارش مهم
report file
U
فایل گزارش
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
minute
U
گزارش وقایع
flash report
U
گزارش انی
management report
U
گزارش مدیریت
report writer
U
نویسنده گزارش
reported
U
گزارش دادن به
report writer
U
گزارش نویسی
report program
U
برنامه گزارش
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
edit line
U
خط گزارش وضعیت
error report
U
گزارش خطا
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report
U
گزارش دادن به
story
U
روایت گزارش
journals
U
گزارش روزانه
action
U
گزارش وضع
commentaries
U
گزارش رویداد
commentary
U
گزارش رویداد
logs
U
گزارش سفرهواپیما
returned
U
گزارش رسمی
log
U
گزارش سفرهواپیما
actions
U
گزارش وضع
press report
U
گزارش خبری
return
U
گزارش دادن
return
U
گزارش رسمی
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
reports
U
گزارش دادن به
annual report
U
گزارش سالیانه
annual report
U
گزارش سالانه
returning
U
گزارش رسمی
visualreport
U
گزارش بصری
returns
U
گزارش دادن
technical report
U
گزارش فنی
returns
U
گزارش رسمی
to give forth
U
گزارش دادن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
survey report
U
گزارش بازرسی
viva report
U
گزارش شفاهی
journal
U
گزارش روزانه
expertise
U
گزارش اهل فن
returned
U
گزارش دادن
wrap up
U
گزارش خلاصه
reports
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش دادن
accident reporting
U
گزارش حادثه
viva voting
U
گزارش شفاهی
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
snap report
U
گزارش فوری یا انی
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
flash report
U
گزارش برق اسا
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
bill
U
گزارش جریان دعوی
bills
U
گزارش جریان دعوی
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
contact report
U
گزارش اخذ تماس
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call up
U
دستور ارسال گزارش
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com