English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report U گزارش اخذ تماس
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
break off U قطع تماس با دشمن
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
interrogator responder U دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
contacting U تماس
line of contact U خط تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
contacts U تماس
contingence U تماس
impacts U تماس
tangents U تماس
impact U تماس
taction U تماس
tangency U تماس
ding U تماس
contact line U خط تماس
contact U تماس
contacted U تماس
recitetion U گزارش شز
report U گزارش
account U گزارش
reports U گزارش
report generator U گزارش زا
reported U گزارش
reportage U گزارش
finishes U تماس انتهایی
skim U تماس اندک
skimmed U تماس اندک
point of contact U نقطه تماس
point contact U تماس نقطهای
movement to contact U حرکت به تماس
line to line fault U تماس خطوط
skims U تماس اندک
interactional points U نقاط تماس
angle of contact U زاویه تماس
area contact U سطح تماس
contiguity U برخورد تماس
contact point U قطب تماس
contact patrol U گشتی تماس
corps a corps U تماس بدنی
contact party U گروه تماس
contact lost U تماس قطع شد
contact flange U فلانژ تماس
contact diameter U قطر تماس
finish U تماس انتهایی
contact area U سطح تماس
contact area U منطقه تماس
going on U نزدیکی تماس
contact ratio U نسبت تماس
contact angle U زاویه تماس
communicator U شخص در تماس
contact surface U سطح تماس
contact pressure U فشار تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
tuch U تماس دادن با
to bring into contact U تماس دادن
shock hazard U خطر تماس
zone of contact U ناحیه تماس
to be in contact U تماس داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
action U گزارش وضع
viva report U گزارش شفاهی
visualreport U گزارش بصری
expertise U گزارش اهل فن
logs U گزارش سفرهواپیما
actions U گزارش وضع
log U گزارش سفرهواپیما
wrap up U گزارش خلاصه
error report U گزارش خطا
reports U گزارش دادن
to give forth U گزارش دادن
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
reports U گزارش دیدبانی
return U گزارش رسمی
return U گزارش دادن
flash report U گزارش انی
final report U گزارش نهایی
edit line U خط گزارش وضعیت
turn in <idiom> U گزارش دادن
accident reporting U گزارش حادثه
commentary U گزارش رویداد
commentaries U گزارش رویداد
journals U گزارش روزانه
journal U گزارش روزانه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
command report U گزارش فرماندهی
story U روایت گزارش
bruit U گزارش سروصدا
blue bell U گزارش بدرفتاری
blue bell U گزارش جنایت
blue bark U گزارش حرکت
press report U گزارش خبری
annual report U گزارش سالیانه
annual report U گزارش سالانه
detailed report U گزارش مشروح
returning U گزارش دادن
report file U فایل گزارش
rpg U مولدبرنامه گزارش
management report U گزارش مدیریت
internal report U گزارش داخلی
minute U گزارش وقایع
school report U گزارش اموزشگاه
account U اهمیت گزارش
report U گزارش دادن
situation report U گزارش وضعیت
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
reportable U گزارش دادنی
report writer U نویسنده گزارش
report generator U مولد گزارش
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
quarterly report U گزارش سه ماهه
viva voting U گزارش شفاهی
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
periodic report U گزارش دورهای
submit a report U گزارش دادن
report generation U تولید گزارش
returning U گزارش رسمی
returns U گزارش رسمی
survey report U گزارش بازرسی
returns U گزارش دادن
technical report U گزارش فنی
hot report U گزارش مهم
reported U گزارش دادن به
report U گزارش دیدبانی
report U گزارش دادن به
reported U گزارش دادن
reported U گزارش دیدبانی
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
phone U پاسخ به تماس در تلفن
touch panel U صفحه حساس به تماس
phones U پاسخ به تماس در تلفن
grazing point U نقطه تماس با مانع
flat U تماس دو لبه اسکیت
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
osculation U تماس اشتراک صفات
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
contact backlash U دنده کور تماس
contact behavior U رفتار تماس جویانه
flattest U تماس دو لبه اسکیت
synapse U محل تماس دوعصب
contact print U چاپ به طریقه تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
contacts U تماس یافتن تماسی
tuch U سر زدن تماس داشتن
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
contacted U تماس یافتن تماسی
contact U تماس یافتن تماسی
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
galvanism U تماس برق بابدن
contact fire U انفجار در اثر تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
progress report U گزارش پیشرفت کار
bill U گزارش جریان دعوی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
bills U گزارش جریان دعوی
call-ups U دستور ارسال گزارش
snap report U گزارش فوری یا انی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com