English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
escapist U گریز گرای
escapists U گریز گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
skeptic U شک گرای
realistic U تحقق گرای
dermotropic U پوست گرای
feudal U تیول گرای
separatist U جدا گرای
socialist U جامعه گرای
socialists U جامعه گرای
capitalists U سرمایه گرای
theist U یزدان گرای
theocentric U خدا گرای
solipsist U نفس گرای
incalescent U گرما گرای
realistically U راستین گرای
realistically U تحقق گرای
centralist U مرکز گرای
centralists U مرکز گرای
egalitarian U تساوی گرای
realistic U راستین گرای
lipophilic U چربی گرای
realists U راستین گرای
realists U تحقق گرای
materialists U ماده گرای
oxyphile U اسید گرای
oxyphil U اسید گرای
materialist U ماده گرای
militarists U جنگ گرای
militarist U جنگ گرای
meliorist U بهبود گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
realist U تحقق گرای
photophilic U نور گرای
extroverts U برون گرای
segregationist U جدایی گرای
saprophytic U پوده گرای
ruralist U روستا گرای
relative bearing U گرای نسبی
progressivist U پیشرفت گرای
realist U راستین گرای
pragmatist U مصلحت گرای
pneumotropic U ریه گرای
extrovert U برون گرای
communalist U اشتراکی گرای
structuralist U ساخت گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
supremacists U برتری گرای
halophile U ابشور گرای
grid bearing U گرای شبکه
doctrinaire U ایین گرای
nationalists U ملت گرای
nationalist U ملت گرای
grid azimuth U گرای شبکه
evolutionist U فرگشت گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
supremacist U برتری گرای
back azimuth method U گرای وارونه
equalitarian U تساوی گرای
compass direction U گرای مغناطیسی
heliotrope U افتاب گرای
individualist U فرد گرای
ultramodernist U فرانو گرای
unitarian U توحید گرای
unitary U توحید گرای
structuralists U ساخت گرای
sectarian U فرقه گرای
nudist U برهنگی گرای
impressionist U برداشت گرای
true azimuth U گرای حقیقی
capitalist U سرمایه گرای
impressionists U برداشت گرای
individualists U فرد گرای
visionary U الهامی رویا گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
azimuth U گرای نجومی راس القدم
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
escapes U گریز
get away U گریز
escaped U گریز
loop U گریز
fly-by-night U شب گریز
allusions U گریز
subterfuge U گریز
subterfuges U گریز
escapement U گریز
lubricious U گریز پا
flight U گریز
chevy U گریز
elopement U گریز
evasions U گریز
elusion U گریز
elopements U گریز
escape U گریز
aposteophe U گریز
allusion U گریز
leakage U گریز
scampering U گریز
scampered U گریز
jink U گریز
digression U گریز
scampers U گریز
leg bail U گریز
evasion U گریز
scamper U گریز
loop hole U گریز
scuttle U گریز
truancy U گریز
scuttling U گریز
scuttled U گریز
side step U گریز
desertion U گریز
escaping U گریز
abscondence U گریز
ineluctable U نا گریز
metabasis U گریز
misogynists U زن گریز
misogynist U زن گریز
leakages U گریز
scuttles U گریز
escape convention U قرارداد گریز
misogynous U متنفر از زن زن گریز
esc U کاراکتر گریز
eludible U قابل گریز
prison breaker U زندان گریز
dodage U گریز با توپ
negative movement reflex U بازتاب گریز
parthian shaft or shot U تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot U جنگ و گریز
corticofugal U قشر گریز
contrifuge U گریز از مرکز
escape character U کاراکتر گریز
escape charaoter U دخشه گریز
escape clause U شرط گریز
escapists U گریز گرایانه
Luddite U پیشرفت گریز
to run off U گریز زدن
to put by U گریز زدن
velocity of escape U سرعت گریز
glycophyte U نمک گریز
to give leg U گریز زدن
fugue reaction U واکنش گریز
loup U گریز خیززدن
ineludible U گریز ناپذیر
evasible U گریز زدنی
Luddites U پیشرفت گریز
escape velocity U سرعت گریز
escape code U رمز گریز
escapist U گریز گرایانه
evading U گریز از دشمن
running fight U جنگ و گریز
escaped U گریز فرار
hit-and-run U جنگ و گریز
hit and run U جنگ و گریز
misanthropes U انسان گریز
escaping U گریز فرار
misanthrope U انسان گریز
getaway U گریز فرار
misanthrope U مردم گریز
escape U گریز فرار
getaways U گریز فرار
drive U گریز پا به توپ
guy U فرار گریز
guys U فرار گریز
evasion U گریز زنی
evades U گریز از دشمن
evasions U گریز زنی
drives U گریز پا به توپ
loophole U راه گریز
loopholes U راه گریز
unsociable U مردم گریز
unsocial U مردم گریز
apostrophize U گریز زدن
centrifuges U مرکز گریز
evade U گریز از دشمن
dodging U گریز زدن
misanthropes U مردم گریز
dodges U گریز زدن
dodged U گریز زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com