English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boarding parties U گروه پژوهش
boarding party U گروه پژوهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
research U پژوهش
experimenting U پژوهش
researched U پژوهش
researches U پژوهش
experiment U پژوهش
investigations U پژوهش
appeal U پژوهش
monographs U تک پژوهش
monograph U تک پژوهش
researching U پژوهش
appeals U پژوهش
experiments U پژوهش
appealed U پژوهش
experimented U پژوهش
investigation U پژوهش
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
inappellable U پژوهش ناپذیر
operation research U پژوهش عملیاتی
inappealable U پژوهش ناپذیر
unappealabe U پژوهش ناپذیر
research method U روش پژوهش
research design U طرح پژوهش
appellee U پژوهش خوانده
object of appeal U پژوهش خواسته
chemical research U پژوهش شیمیایی
appellant U پژوهش خواه
psychical research U پژوهش فراروانی
pure research U پژوهش محض
research method U شیوه پژوهش
herborization U پژوهش درگیاهان
research U پژوهش کردن
researched U پژوهش کردن
researches U پژوهش کردن
courts of appeal U دادگاه پژوهش
court of appeal U دادگاه پژوهش
researching U پژوهش کردن
field work U پژوهش میدانی
appealable U قابل پژوهش خواهی
herborize U پژوهش درگیاهان کردن
action research U پژوهش عمل نگر
survey research U پژوهش زمینه یاب
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
psychognosis U تحقیقات روانی روان پژوهش
Scientific research. U تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
psychognosy U تحقیقات روانی روان پژوهش
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
psychologize U پژوهش روانشناسی کردن روانکاوی کردن
ensign U گروه
teams U گروه
cluster U گروه
cluster bomb U گروه
cluster bombs U گروه
folks U گروه
multitude U گروه
multitudes U گروه
clusters U گروه
host U گروه
team U گروه
mass U گروه
folk U گروه
concourses U گروه
concourse U گروه
masses U گروه
many U گروه
shoals U گروه
shoal U گروه
herded U گروه
cliques U گروه
clique U گروه
massing U گروه
ensigns U گروه
special interest group U گروه
herding U گروه
parcels U گروه
parcel U گروه
swarms U گروه
assembly U گروه
t group U گروه T
squad U گروه
frying U گروه
swarmed U گروه
gang U گروه
bunching U گروه
bunches U گروه
herd U گروه
bunch U گروه
herds U گروه
swarm U گروه
gangs U گروه
fry U گروه
fries U گروه
platoons U گروه
platoon U گروه
squads U گروه
hosts U گروه
hosting U گروه
congregation U گروه
congregations U گروه
attack group U گروه تک
flock U گروه
flocked U گروه
throngs U گروه
bunched U گروه
thronging U گروه
thronged U گروه
throng U گروه
flocks U گروه
flocking U گروه
hosted U گروه
cohorts U گروه
group U گروه
cohort U گروه
set U گروه
sets U گروه
setting up U گروه
covey U گروه
crowds U گروه
lot U گروه
ring U گروه
g , series U گروه ژ
bevy U گروه
school U گروه
schools U گروه
groups U گروه
troop U گروه
trooped U گروه
trooping U گروه
company U گروه
crowd U گروه
corps U گروه
party U گروه
batch U گروه
batches U گروه
companies U گروه
infinite group U گروه نامتناهی
we group U گروه خودی
experimental group U گروه ازمایشی
in group U گروه خودی
shock troops U گروه تهاجمی
hydrogxyl group U گروه هیدروکسیل
encounter group U گروه رویارویی
acidic group U گروه اسید
end group U گروه انتهایی
acidic group U گروه اسیدی
selected group U گروه گزیده
abelian group U گروه ابلی
acid group U گروه اسید
duty hands U گروه نگهبانان
acid group U گروه اسیدی
dyad U گروه دو عضوی
shipwright's party U گروه تعمیرات
service squadron U گروه خدمات
hexad U گروه شش چیز
multitudes U گروه بسیار
group analysis U تحلیل گروه
group index U شاخص گروه
group index U اندیس گروه
multitude U گروه بسیار
sociometry U گروه سنجی
spear head U گروه جلودار
group mark U نشان گروه
group mark U علامت گروه
group of targets U گروه اماجها
group of targets U گروه هدفها
group separator U جداساز گروه
sociometric technique U فن گروه سنجی
division U گروه وزنی
subgroups U زیر گروه
gunner's party U گروه توپخانه
subgroups U خرده گروه
formal group U گروه رسمی
subgroup U زیر گروه
subgroup U خرده گروه
side group U گروه جانبی
divisions U گروه وزنی
functional group U گروه عاملی
heguman U پیشوای گروه
gas group U گروه گاز
side party U گروه رنگ زن
head's party U گروه نظافت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com