Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coacting group
U
گروه همکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
compatriots
U
همکار
f.creature
U
همکار
compatriot
U
همکار
cooperator
U
همکار
competitors
U
همکار
blokes
U
همکار
competitor
U
همکار
co worker
U
همکار
colleage
U
همکار
cohorts
U
همکار
cohort
U
همکار
coadjutor
U
همکار
bloke
U
همکار
company network
U
شبکه همکار
competitress
U
مونث همکار
counterpart
U
همکار همدوش
teammate
U
همکار همقطار
counterpart
U
همکار رونوشت
counterparts
U
همکار رونوشت
counterparts
U
همکار همدوش
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co optation
U
پذیرفتن بعنوان همکار
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
U
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
She is also a valued colleague.
U
او
[زن]
همچنین یک همکار ارزشمندی است.
[اصطلاح رسمی و در نوشتنی]
trotskism
U
سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
U
گروه بیشمار گروه
horde
U
گروه بیشمار گروه
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
hosted
U
گروه
teams
U
گروه
team
U
گروه
multitudes
U
گروه
herds
U
گروه
massing
U
گروه
cluster
U
گروه
host
U
گروه
clusters
U
گروه
cluster bombs
U
گروه
cluster bomb
U
گروه
masses
U
گروه
clique
U
گروه
ensigns
U
گروه
ensign
U
گروه
batches
U
گروه
batch
U
گروه
trooping
U
گروه
trooped
U
گروه
troop
U
گروه
cliques
U
گروه
herding
U
گروه
mass
U
گروه
folks
U
گروه
folk
U
گروه
shoals
U
گروه
shoal
U
گروه
herd
U
گروه
hosting
U
گروه
bunch
U
گروه
parcels
U
گروه
parcel
U
گروه
herded
U
گروه
squads
U
گروه
assembly
U
گروه
covey
U
گروه
squad
U
گروه
gang
U
گروه
bunched
U
گروه
bunches
U
گروه
bunching
U
گروه
swarm
U
گروه
swarmed
U
گروه
swarms
U
گروه
gangs
U
گروه
congregation
U
گروه
congregations
U
گروه
many
U
گروه
thronged
U
گروه
throng
U
گروه
flocks
U
گروه
flocking
U
گروه
flocked
U
گروه
flock
U
گروه
platoons
U
گروه
platoon
U
گروه
thronging
U
گروه
throngs
U
گروه
g , series
U
گروه ژ
frying
U
گروه
attack group
U
گروه تک
concourse
U
گروه
fry
U
گروه
fries
U
گروه
concourses
U
گروه
multitude
U
گروه
hosts
U
گروه
corps
U
گروه
schools
U
گروه
school
U
گروه
special interest group
U
گروه
cohort
U
گروه
cohorts
U
گروه
group
U
گروه
ring
U
گروه
bevy
U
گروه
crowds
U
گروه
crowd
U
گروه
company
U
گروه
companies
U
گروه
set
U
گروه
sets
U
گروه
setting up
U
گروه
lot
U
گروه
t group
U
گروه T
groups
U
گروه
party
U
گروه
acidic group
U
گروه اسید
In groups. In batches.
U
دسته دسته ( گروه گروه )
acid group
U
گروه اسید
shop stewards
U
رئیس گروه
shop steward
U
رئیس گروه
search party
U
گروه پیگرد
class of suplies
U
گروه کالاها
acid group
U
گروه اسیدی
chevroner
U
فرمانده گروه
center
U
گروه مرکزی
camp color party
U
گروه پرچم
captain of the forecastle
U
سر گروه لنگر
carbonyl group
U
گروه کربونیل
closed group
U
گروه بسته
search parties
U
گروه پیگرد
contact party
U
گروه تماس
mass squad
U
گروه توده
flying squad
U
گروه تندواکنش
flying squad
U
گروه تندکنش
commutative group
U
گروه جابجاپذیر
basic unit assembly group
U
گروه ساختمانی
flying squads
U
گروه ضربت
command group
U
گروه فرماندهی
flying squads
U
گروه تندواکنش
supergroup
U
فوق گروه
abelian group
U
گروه ابلی
flying squads
U
گروه تندکنش
paratroops
U
گروه چترباز
commonwealth of letters
U
گروه نویسندگاه
cable party
U
گروه لنگر
battle group
U
گروه نبرد
battery of wells
U
گروه چاهها
amino group
U
گروه امینی
advance point
U
گروه نوک
air group
U
گروه هوایی
alkyl group
U
گروه الکیل
attack group
U
گروه تک به ساحل
artillery group
U
گروه توپخانه
army group
U
گروه ارتش
alkyl group
U
گروه الکیلی
armor group
U
گروه زرهی
acidic group
U
گروه اسیدی
functional group
U
گروه عاملی
GEAM
U
گروه معماری
budget comittee
U
گروه بودجه
bridging group
U
گروه پل شده
bridged group
U
گروه پل شده
boatswain's party
U
گروه ملوان
bit stream
U
گروه بیتی
advance party
U
گروه پیشرو
biotype
U
زیست گروه
work team
U
گروه کار
billeting party
U
گروه پیشرو
billeting party
U
گروه یورتچی
adverbial group
U
گروه قیدی
crisis team
U
گروه ضد بحران
quire
U
گروه کر
[موسیقی]
choir
U
گروه خوانندگان
gunner's party
U
گروه توپخانه
service squadron
U
گروه خدمات
selected group
U
گروه گزیده
republic of letters
U
گروه ادبا
regimentalation
U
گروه بندی
reference group
U
گروه مرجع
reconnaissance party
U
گروه شناسایی
quaternary
U
گروه چهارچیز
professoriate
U
گروه استادان
primary group
U
گروه نخستین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com