English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
criterion group U گروه ملاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
proprietress U ملاک
landowners U ملاک
proprietresses U ملاک
proprietor U ملاک
proprietors U ملاک
landowner U ملاک
landlords U ملاک
criterion U ملاک
landholder U ملاک
propertied U ملاک
landlord U ملاک
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
landlord U صاحبخانه ملاک
squire U ملاک عمده
squires U ملاک عمده
laird U ملاک اسکاتلندی
accepted number U عدد ملاک
validity criterion U ملاک اعتبار
landlords U صاحبخانه ملاک
evidence U ملاک گواهی
criteria range U دامنه ملاک
criterion analysis U تحلیل ملاک
lairds U ملاک اسکاتلندی
criterion contamination U ناخالصی ملاک
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
laird U ملاک خرده مالک
acceptance number U عدد ملاک قبول
documented U ملاک سندیت دادن
documenting U ملاک سندیت دادن
document U ملاک سندیت دادن
lords U ملاک حکمروایی کردن
lord U ملاک حکمروایی کردن
lairds U ملاک خرده مالک
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
franklin U ملاک ازاداز طبقه سوم
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes U گروه بیشمار گروه
horde U گروه بیشمار گروه
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
team U گروه
trooped U گروه
masses U گروه
cluster bomb U گروه
troop U گروه
cluster U گروه
teams U گروه
massing U گروه
ensigns U گروه
ensign U گروه
shoals U گروه
clique U گروه
folk U گروه
cohorts U گروه
batches U گروه
batch U گروه
folks U گروه
mass U گروه
trooping U گروه
cliques U گروه
shoal U گروه
t group U گروه T
concourse U گروه
gangs U گروه
gang U گروه
concourses U گروه
parcels U گروه
parcel U گروه
multitude U گروه
multitudes U گروه
many U گروه
bunch U گروه
squad U گروه
squads U گروه
special interest group U گروه
swarms U گروه
swarmed U گروه
swarm U گروه
congregation U گروه
congregations U گروه
bunches U گروه
bunched U گروه
assembly U گروه
herd U گروه
flock U گروه
platoons U گروه
platoon U گروه
hosts U گروه
hosting U گروه
hosted U گروه
host U گروه
clusters U گروه
flocked U گروه
bunching U گروه
flocking U گروه
herded U گروه
herding U گروه
herds U گروه
frying U گروه
fry U گروه
fries U گروه
throngs U گروه
thronging U گروه
thronged U گروه
throng U گروه
flocks U گروه
cluster bombs U گروه
corps U گروه
group U گروه
crowds U گروه
cohort U گروه
setting up U گروه
bevy U گروه
ring U گروه
sets U گروه
schools U گروه
set U گروه
school U گروه
attack group U گروه تک
g , series U گروه ژ
groups U گروه
lot U گروه
party U گروه
covey U گروه
company U گروه
companies U گروه
crowd U گروه
head's party U گروه نظافت
multitude U گروه بسیار
multitudes U گروه بسیار
groupware U گروه ابزار
group separator U جداساز گروه
group of targets U گروه هدفها
selected group U گروه گزیده
heguman U پیشوای گروه
division U گروه وزنی
subgroups U زیر گروه
subgroups U خرده گروه
reference group U گروه مرجع
subgroup U زیر گروه
subgroup U خرده گروه
reconnaissance party U گروه شناسایی
regimentalation U گروه بندی
divisions U گروه وزنی
republic of letters U گروه ادبا
quaternary U گروه چهارچیز
group of targets U گروه اماجها
group mark U علامت گروه
duty hands U گروه نگهبانان
shock troops U گروه تهاجمی
dyad U گروه دو عضوی
group index U شاخص گروه
group analysis U تحلیل گروه
gas group U گروه گاز
shock troops U گروه حمله
encounter group U گروه رویارویی
side group U گروه جانبی
end group U گروه انتهایی
side party U گروه رنگ زن
functional group U گروه عاملی
experimental group U گروه ازمایشی
sociometric technique U فن گروه سنجی
disk pack U گروه بسته
group mark U نشان گروه
group index U اندیس گروه
shipwright's party U گروه تعمیرات
heaps U انبوه گروه
device cluster U گروه دستگاه
heaping U انبوه گروه
heap U انبوه گروه
service squadron U گروه خدمات
devitry U گروه دیوان
trilogy U گروه سه تایی
trilogies U گروه سه تایی
group therapy U گروه درمانی
social U گروه دوست
diaconate U گروه شماسان
diad U گروه دو عضوی
formal group U گروه رسمی
membership group U گروه عضویت
battery of wells U گروه چاهها
out group U برون گروه
passel U گروه کثیر
air group U گروه هوایی
battle group U گروه نبرد
local group U گروه محلی
billeting party U گروه یورتچی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com