English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marginal group U گروه حاشیهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
marginal U حاشیهای
marginal U کم حاشیهای
margins U حاشیهای
margin U حاشیهای
limbic U حاشیهای
marginal frequencies U فراوانیهای حاشیهای
overhead U منابع حاشیهای
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
overhead costs U هزینههای حاشیهای
sunk cost U هزینه حاشیهای
marginal U حاشیهای خطرناک
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
marginal man U انسان حاشیهای
marginal data U اطلاعات حاشیهای نقشه
aeronautical information overprint U اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
bleeding edge U حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes U گروه بیشمار گروه
horde U گروه بیشمار گروه
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
throngs U گروه
trooping U گروه
trooped U گروه
gang U گروه
thronging U گروه
covey U گروه
platoons U گروه
flock U گروه
flocked U گروه
flocking U گروه
flocks U گروه
throng U گروه
thronged U گروه
troop U گروه
fry U گروه
fries U گروه
group U گروه
groups U گروه
platoon U گروه
g , series U گروه ژ
gangs U گروه
batch U گروه
cluster bombs U گروه
frying U گروه
mass U گروه
masses U گروه
cluster bomb U گروه
team U گروه
cluster U گروه
folk U گروه
hosts U گروه
assembly U گروه
batches U گروه
hosted U گروه
host U گروه
massing U گروه
ensign U گروه
ensigns U گروه
clique U گروه
cliques U گروه
clusters U گروه
parcels U گروه
parcel U گروه
shoal U گروه
shoals U گروه
teams U گروه
hosting U گروه
many U گروه
folks U گروه
congregations U گروه
congregation U گروه
lot U گروه
bevy U گروه
attack group U گروه تک
companies U گروه
company U گروه
crowd U گروه
crowds U گروه
corps U گروه
squads U گروه
party U گروه
herd U گروه
herded U گروه
herding U گروه
herds U گروه
multitudes U گروه
multitude U گروه
school U گروه
schools U گروه
concourses U گروه
concourse U گروه
squad U گروه
set U گروه
bunching U گروه
bunched U گروه
ring U گروه
swarm U گروه
cohort U گروه
cohorts U گروه
special interest group U گروه
swarms U گروه
bunches U گروه
setting up U گروه
t group U گروه T
bunch U گروه
sets U گروه
swarmed U گروه
diaconate U گروه شماسان
devitry U گروه دیوان
cable party U گروه لنگر
abelian group U گروه ابلی
device cluster U گروه دستگاه
criterion group U گروه ملاک
budget comittee U گروه بودجه
acid group U گروه اسید
coordinated group U گروه کوئوردینانسی
diad U گروه دو عضوی
disk pack U گروه بسته
subgroups U خرده گروه
subgroups U زیر گروه
experimental group U گروه ازمایشی
class of suplies U گروه کالاها
closed group U گروه بسته
carbonyl group U گروه کربونیل
coacting group U گروه همکار
captain of the forecastle U سر گروه لنگر
camp color party U گروه پرچم
end group U گروه انتهایی
encounter group U گروه رویارویی
dyad U گروه دو عضوی
duty hands U گروه نگهبانان
formal group U گروه رسمی
acid group U گروه اسیدی
acidic group U گروه اسید
billeting party U گروه پیشرو
billeting party U گروه یورتچی
center U گروه مرکزی
attack group U گروه تک به ساحل
basic unit assembly group U گروه ساختمانی
chevroner U فرمانده گروه
control group U گروه گواه
contact party U گروه تماس
commutative group U گروه جابجاپذیر
commonwealth of letters U گروه نویسندگاه
battle group U گروه نبرد
command group U گروه فرماندهی
battery of wells U گروه چاهها
biotype U زیست گروه
artillery group U گروه توپخانه
acidic group U گروه اسیدی
alkyl group U گروه الکیلی
bridging group U گروه پل شده
advance party U گروه پیشرو
advance point U گروه نوک
bridged group U گروه پل شده
air group U گروه هوایی
alkyl group U گروه الکیل
boatswain's party U گروه ملوان
amino group U گروه امینی
armor group U گروه زرهی
army group U گروه ارتش
bit stream U گروه بیتی
gas group U گروه گاز
sociometric technique U فن گروه سنجی
user group U گروه کاربران
workgroup U گروه کاری
anchor man U رئیس گروه
anchor men U رئیس گروه
anchormen U رئیس گروه
death squad U گروه کشتار
death squads U گروه کشتار
flying squad U گروه ضربت
flying squad U گروه تندواکنش
flying squad U گروه تندکنش
flying squads U گروه ضربت
trigon U گروه سه صورتی
thiocarbonyl group U گروه تیوکربونیل
sociometry U گروه سنجی
spear head U گروه جلودار
special party U گروه ویژه
standardization group U گروه معیاریابی
storm trooper U گروه توفان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com