Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i had been caught
U
گرفته شده بودم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
was:iwas
U
من بودم
i was up late last night
U
بودم
i was under his roof
U
او بودم
i was under his roof
U
مهمان او بودم
i passed an uneasy night
U
ناراحت بودم
i was in the garden
U
در باغ بودم
if i were
U
اگر من بودم
i was on the watch for it
U
مراقب ان بودم
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
i was about to go
U
در شرف رفتن بودم
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
i would i were a child
U
ای کاش بچه بودم
i wish i were
U
کاش من مرغی بودم
I was so tired that …
U
آنقدر خسته بودم که ...
i was under theimpression that
U
به این عقیده بودم که ...
had i seen him
U
اگر من او را دیده بودم
the wall
U
پشت دیوارایستاده بودم
i was in an awkword p
U
بد جوری گیر کرده بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
U
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I wish I were rich .
U
کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was waist deep in water .
U
با کمر درآب فرورفته بودم
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was sound asleep when he knocked.
U
وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I was an eye witness to what happened.
U
من حاضر وناظر وقا یع بودم
I happened to be there when ….
U
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
If I were you. IF I were in your shoes.
U
اگر جای شما بودم
were i in your place
U
اگر جای شما بودم
if i were you
U
اگر من جای شما بودم
in my raw youth
U
در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i was the second to speak
U
دومین کسی که سخن گفت من بودم
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
i was not my self
U
از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
rancid
U
بو گرفته
fustier
U
بو گرفته
gruff
U
گرفته
clouded
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
fogbound
U
مه گرفته
dulls
U
گرفته
dulling
U
گرفته
dullest
U
گرفته
duller
U
گرفته
dull
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
fustiest
U
بو گرفته
muggy
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
darksome
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
air less
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
hoarsest
U
گرفته
choky
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
chock full
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
uptight
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
mistful
U
مه گرفته
dulled
U
گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
addicted
U
خو گرفته
pokey
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
thickest
U
گرفته
thicker
U
گرفته
thick
U
گرفته
adopted
U
گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
verminous
U
شپش گرفته
began
U
دست گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
to d. itself
U
گرفته شدن
drippy
U
هوای گرفته
cerated
U
موم گرفته
tristful
U
گرفته محزون
triste
U
گرفته محزون
rainy
U
تر رگبار گرفته
derivative
U
گرفته شده
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
mity
U
کزم گرفته
caught
U
گرفته شده
smoky
U
دود گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
pokier
U
گرفته دلگیر
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
blear
U
گرفته وتاریک
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
derivatives
U
گرفته شده
addict
خو گرفته معتاد
reposing upon
U
قرار گرفته بر
dull
U
کندشدن گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
mistful
U
میغ گرفته
measly
U
کرم گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
filmy
U
غبار گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
medalled
U
مدال گرفته
on the panel
U
جزوصورت گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
dulling
U
کندشدن گرفته
fond
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
fondest
U
انس گرفته
patinous
U
کبره گرفته
leaded
U
سرب گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
patinated
U
زنگار گرفته
in mourning
U
چرک گرفته
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
AC
U
گرفته شده است
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
included
U
دور گرفته شده
underlying
U
در زیر قرار گرفته
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
skims
U
شیر خامه گرفته
skimmed
U
شیر خامه گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
lowers
U
هوای گرفته وابری
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
lour
U
گرفته شدن عبوس
game
U
شکار گرفته شده
funky
U
بوی ناه گرفته
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com