Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pokier
U
گرفته دلگیر
pokiest
U
گرفته دلگیر
poky
U
گرفته دلگیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pokey
U
دلگیر
displeased
U
دلگیر
heart rending
U
غم انگیز دلگیر
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
heartsore
U
دل گرفته
dulled
U
گرفته
dullest
U
گرفته
thickest
U
گرفته
thicker
U
گرفته
dulling
U
گرفته
pokey
U
گرفته
dulls
U
گرفته
air less
U
گرفته
duller
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
choky
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
darksome
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
fustier
U
بو گرفته
fusty
U
بو گرفته
low spirited
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
dull
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
fustiest
U
بو گرفته
clouded
U
گرفته
adopted
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
gruff
U
گرفته
chock full
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
muggy
U
گرفته
uptight
U
گرفته
thick
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
fogbound
U
مه گرفته
hoarse
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
addicted
U
خو گرفته
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
leaded
U
سرب گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
began
U
دست گرفته
cerated
U
موم گرفته
fonder
U
انس گرفته
rainy
U
تر رگبار گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
fond
U
انس گرفته
blear
U
گرفته وتاریک
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
fondest
U
انس گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
caught
U
گرفته شده
derivatives
U
گرفته شده
duller
U
کندشدن گرفته
derivative
U
گرفته شده
dulled
U
کندشدن گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
smoky
U
دود گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
verminous
U
شپش گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
mity
U
کزم گرفته
mistful
U
میغ گرفته
medalled
U
مدال گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
on the panel
U
جزوصورت گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
patinous
U
کبره گرفته
tristful
U
گرفته محزون
triste
U
گرفته محزون
to d. itself
U
گرفته شدن
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
reposing upon
U
قرار گرفته بر
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
maggoty
U
کرم گرفته
in mourning
U
چرک گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
drippy
U
هوای گرفته
filmy
U
غبار گرفته
addict
خو گرفته معتاد
wont
U
خو گرفته عادت
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
dull
U
کندشدن گرفته
measly
U
کرم گرفته
lowers
U
هوای گرفته وابری
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
skims
U
شیر خامه گرفته
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
lower
U
هوای گرفته وابری
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
included
U
دور گرفته شده
i had been caught
U
گرفته شده بودم
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
skimmed
U
شیر خامه گرفته
game
U
شکار گرفته شده
lour
U
گرفته شدن عبوس
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
AC
U
گرفته شده است
funky
U
بوی ناه گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
underlying
U
در زیر قرار گرفته
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
arrowroot
U
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
prussic acid
U
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
claque
U
پول گرفته اند دست بزنند
The rumour is gaining ground that …
U
این شایعه قوت گرفته است که ...
leachate
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
leach
[liquid formed by leaching]
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Everybody stands in awe of him.
U
ازهمه زهر چشم گرفته است
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
inland duty
U
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
endorsee
U
کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
speed traps
U
مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
cudbear
U
ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
foul hooked
U
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
speed trap
U
مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
give a catch
U
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
intake
U
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
anti propeller end
U
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
ordinee
U
کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
cathectic
U
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
intakes
U
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
A further increase is considered unlikely
[regarded as unlikely]
.
U
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
I was bitten by a dog.
U
من توسط
[بوسیله]
سگی گاز گرفته شدم.
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
concentric shafts
U
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
area
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
the boxes were nested
U
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
areas
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
raw silk
U
ابریشم خام
[ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com