Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wagonette
U
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
four cycle
U
چهار چرخه
four poster
U
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
landaulet n
U
گردونه کوچکی که پوششی دارد
cycle time
U
مدت چرخه زمان چرخه
Their birthdays are four days apart.
U
روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
ballade
U
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal
U
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumvir
U
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana
U
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron
U
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
consolidation
U
ادغام دو یاچند موسسه
ligature
U
دو یاچند حرف متصل بهم
merger
U
یکی شدن دو یاچند شرکت
mergers
U
یکی شدن دو یاچند شرکت
quadrangle
U
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles
U
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
U
چهار ترک چهار گوشه
blocked
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
bloc
U
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
dogfight
U
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dogfights
U
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
blocs
U
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
carrousel
U
گردونه
rotors
U
گردونه
rotor
U
گردونه
porte cochere
U
در گردونه ور
drum
U
گردونه دوار
training gear
U
گردونه در سمت
locomobile
U
گردونه خودرو
pass
U
گردونه گدوک
activity wheel
U
گردونه فعالیت
motor cars
U
گردونه خودرو
turntables
U
صفحه گردونه
passes
U
گردونه گدوک
passed
U
گردونه گدوک
turntable
U
صفحه گردونه
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
knob
U
پیچ گردونه
gipsy
U
گردونه دوار
gipsy
U
گردونه هرزگرد
drummed
U
گردونه دوار
memory drum
U
گردونه یاد
trailer
U
یدک گردونه
knobs
U
پیچ گردونه
motor car
U
گردونه خودرو
trailers
U
یدک گردونه
pill box
U
قوطی گردونه کوچک
smoked drum
U
گردونه ثبت کننده
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
slug
U
جانور تنبل گردونه کندرو
slugged
U
جانور تنبل گردونه کندرو
flyers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
slugs
U
جانور تنبل گردونه کندرو
flyer
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
fliers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flier
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
zeeman
U
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
multipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
ralliear
U
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
to p a vehicle or horse
U
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
traction engine
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
traction engines
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
porte cochere
U
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
flying ambulance
U
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
him who
U
انرا که
kittereen
U
یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
landdau
U
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i saw it
U
انرا دیدم
had searched
U
انرا می یافتید
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
lohmannizing
U
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
monocyle
U
یک چرخه
monocycle
U
یک چرخه
rotation
U
چرخه
tricycles
U
سه چرخه
cyclones
U
چرخه
cyclone
U
چرخه
velocipede
U
سه چرخه
trike
U
سه چرخه
tricycle
U
سه چرخه
cycles
U
چرخه
cycle
U
چرخه
cycled
U
چرخه
tricyclic
U
سه چرخه
water cycle
U
چرخه اب
hydrologic cycle
U
چرخه اب
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
execution cycle
U
چرخه اجرا
instruction cycle
U
چرخه دستورالعمل
duty cycle
U
چرخه کار
life cycle
U
چرخه دوام
cycles
U
چرخه زدن
cycled
U
چرخ چرخه
cycles
U
چرخ چرخه
execute cycle
U
چرخه اجرا
megacycle
U
میلیون چرخه
carnot cycle
U
چرخه کارنو
cycling
U
چرخه زنی
cycled
U
چرخه زدن
cardiac cycle
U
چرخه قلبی
design cycle
U
چرخه طراحی
display cycle
U
چرخه نمایش
major cycle
U
بزرگ چرخه
six by six
U
ماشین شش چرخه
cycle stealing
U
چرخه دزدی
cycle stealing
U
مدت چرخه
cycle time
U
مدت چرخه
cycles per second
U
چرخه در ثانیه
storage cycle
U
چرخه انباره
circulation of a vector
U
چرخه بردار
pedicab
U
سه چرخه پایی
machine cycle
U
چرخه ماشین
major cycle
U
چرخه بزرگ
cycle
U
چرخ چرخه
cycle
U
چرخه زدن
magnetic whirl
U
چرخه مغناطیسی
handlebar
U
دسته دو چرخه
biorhythm
U
چرخه زیستی
life-cycle
U
چرخه زندگی
search cycle
U
چرخه جستجو
cyclone
U
چرخه باد
tricar
U
اتومبیل سه چرخه
menstrual cycle
U
چرخه قاعدگی
cyclones
U
چرخه باد
tropical cyclone
U
چرخه استوایی
hz
U
چرخه درثانیه
life-cycles
U
چرخه زندگی
fetch cycle
U
چرخه واکشی
kilocycle
U
هزار چرخه
memory cycle
U
چرخه حافظه
megacycle
U
مگا چرخه
minor cycle
U
چرخه خرد
hertz
U
چرخه در ثانیه
minor cycle
U
خرد چرخه
activity cycle
U
چرخه فعالیت
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
data processing cycle
U
چرخه پردازش داده
citric acid cycle
U
چرخه سیتریک اسید
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
born haber cycle
U
چرخه بورن- هابر
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com