Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reseau
U
اخراج اشعه
transit bearing
U
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
guns
U
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
gun
U
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
deflections
U
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection
U
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
non interlaced
U
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
radiolucency
U
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
skeptic
U
شک گرای
separatist
U
جدا گرای
doctrinaire
U
ایین گرای
theist
U
یزدان گرای
heliotrope
U
افتاب گرای
evolutionist
U
فرگشت گرای
segregationist
U
جدایی گرای
saprophytic
U
پوده گرای
halophile
U
ابشور گرای
grid bearing
U
گرای شبکه
solipsist
U
نفس گرای
nationalist
U
ملت گرای
ultramodernist
U
فرانو گرای
nationalists
U
ملت گرای
grid azimuth
U
گرای شبکه
theocentric
U
خدا گرای
true azimuth
U
گرای حقیقی
ruralist
U
روستا گرای
incalescent
U
گرما گرای
capitalists
U
سرمایه گرای
capitalist
U
سرمایه گرای
oxyphile
U
اسید گرای
photophilic
U
نور گرای
pneumotropic
U
ریه گرای
pragmatist
U
مصلحت گرای
progressivist
U
پیشرفت گرای
relative bearing
U
گرای نسبی
nudist
U
برهنگی گرای
oxyphil
U
اسید گرای
socialists
U
جامعه گرای
feudal
U
تیول گرای
lipophilic
U
چربی گرای
magnetic azimuth
U
گرای مغناطیسی
meliorist
U
بهبود گرای
egalitarian
U
تساوی گرای
centralists
U
مرکز گرای
centralist
U
مرکز گرای
socialist
U
جامعه گرای
realist
U
تحقق گرای
materialists
U
ماده گرای
militarists
U
جنگ گرای
militarist
U
جنگ گرای
extroverts
U
برون گرای
extrovert
U
برون گرای
assumed azimuth
U
گرای فرضی
realist
U
راستین گرای
realists
U
تحقق گرای
realists
U
راستین گرای
realistically
U
راستین گرای
realistically
U
تحقق گرای
realistic
U
راستین گرای
realistic
U
تحقق گرای
individualist
U
فرد گرای
individualists
U
فرد گرای
unitary
U
توحید گرای
sectarian
U
فرقه گرای
back azimuth method
U
گرای وارونه
materialist
U
ماده گرای
equalitarian
U
تساوی گرای
impressionists
U
برداشت گرای
impressionist
U
برداشت گرای
escapists
U
گریز گرای
escapist
U
گریز گرای
compass direction
U
گرای مغناطیسی
structuralist
U
ساخت گرای
unitarian
U
توحید گرای
dermotropic
U
پوست گرای
structuralists
U
ساخت گرای
supremacist
U
برتری گرای
supremacists
U
برتری گرای
compass azimuth
U
گرای مغناطیسی
communalist
U
اشتراکی گرای
hygrophyte
U
گیاه رطوبت گرای
visionaries
U
الهامی رویا گرای
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
visionary
U
الهامی رویا گرای
corrected azimuth
U
گرای تصحیح شده
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
azimuth angle
U
زاویه گرای نجومی هواپیما
compass azimuth
U
گرای قطب نمای کشتی
imperialistic
U
استعمار گرای بهره جویانه
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
azimuth
U
گرای نجومی راس القدم
closing azimuth error
U
اشتباه گرای بستن پیمایش
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle
U
زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalist
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
quixotic
U
ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
convert
U
معکوس
reverse
U
معکوس
converted
U
معکوس
converting
U
معکوس
reversion
U
معکوس
converts
U
معکوس
upside down
U
معکوس
reversible
U
معکوس
contrary
U
معکوس
reversing
U
معکوس
reverses
U
معکوس
reversed
U
معکوس
countering
U
معکوس
negative
U
معکوس
conversing
U
معکوس
reciprocal
U
معکوس
reversal
U
معکوس
obverse
U
معکوس
converse
U
:معکوس
conversing
U
:معکوس
converses
U
معکوس
converses
U
:معکوس
conversed
U
:معکوس
conversed
U
معکوس
vice versa
U
معکوس
countered
U
معکوس
counter
U
معکوس
inverse
U
معکوس
converse
U
معکوس
negatives
U
معکوس
reversals
U
معکوس
conversely
U
معکوس
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
foul out
U
اخراج
deporting
U
اخراج
expulsion
U
اخراج
deported
U
اخراج
deport
U
اخراج
ejection
U
اخراج
expulsions
U
اخراج
disqualify
U
اخراج
disqualified
U
اخراج
eviction
U
اخراج
deportation
U
اخراج
disqualifies
U
اخراج
evictions
U
اخراج
disqualifying
U
اخراج
banishment
U
اخراج
dismissal
U
اخراج
firing
U
اخراج
deposal
U
اخراج
exclusion
U
اخراج
evacuation
U
اخراج
lay off
U
اخراج
the boot
U
اخراج
out lawry
U
اخراج
ouster
U
اخراج
dislodgement
U
اخراج
extrusion
U
اخراج
dismissals
U
اخراج
excomminucation
U
اخراج
rustication
U
اخراج
deports
U
اخراج
switcheroo
U
عمل معکوس
back formation
U
اشتقاق معکوس
back conductance
U
برقرسانایی معکوس
back resistance
U
مقاومت معکوس
back splice
U
پیوند معکوس
reversion
U
معکوس کردن
back up
U
معکوس ریختن
set back
U
معکوس پس زدن
dis-
U
معکوس کردن
reciprocal
U
متقابل معکوس
backset
U
معکوس وارونه
reciprocal
U
معکوس دوجانبه
back-up
U
معکوس ریختن
draw back
U
کشیدن معکوس
obversion
U
استنتاج معکوس
reverse gears
U
دنده معکوس
reverse pitch
U
گام معکوس
negative caster
U
گردش معکوس
reversal film
U
فیلم معکوس
reverse polarity
U
پلاریته معکوس
reverse slope
U
شیب معکوس
reverse speed
U
سرعت معکوس
reverse thrust
U
تراست معکوس
lateral inversion
U
معکوس جانبی
negative relation
U
رابطه معکوس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com