English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8273 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spoiled or spoilt U گذشته و قسمت سوم spoil
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slept U گذشته و قسمت سوم sleep
sped U گذشته و قسمت سوم speed
sought U گذشته و قسمت سوم seek
rapped U گذشته و قسمت سوم rap
slotted U قسمت سوم و گذشته slot
knelt U گذشته و قسمت سوم kneel
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttling U عبور قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
preceded U گذشته
aside from U گذشته از
past U گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
bygone U گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
not to speak of <conj.> U گذشته از
and certainly not <conj.> U گذشته از
over with U گذشته
last night U شب گذشته
older U گذشته
old U گذشته
last a U گذشته
agone U گذشته
oldest U گذشته
historical U گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
foretime U گذشته
aside U گذشته از
by gone U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
foreby U گذشته
yesternight U شب گذشته
bypast U گذشته
gone by U گذشته
forepassed U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
asides U گذشته از
spun or span U گذشته
due out U گذشته
forepast U گذشته
departed U گذشته
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
late U تازه گذشته
rode U گذشته ride
furthermore <adv.> U گذشته از این
furthermore <adv.> U از این گذشته
out of date U از تاریخ گذشته
ultimo U ماه گذشته
the present and the past U گذشته و حال
over and above U گذشته ازاین
nostalgia U حسرت گذشته
back U عقبی گذشته
backs U عقبی گذشته
also U گذشته از این
sup.latest or last U تازه گذشته
exposed U سر راه گذشته
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
retroactive U معطوف به گذشته
the present and the past U حال و گذشته
the past tense U زمان گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
the year past U سال گذشته
sware U گذشته swear
redolence U خاطرات گذشته
ultimo U در ماه گذشته
belated U ازموقع گذشته
pt U زمان گذشته
regression U بازگشت به گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
retrospect U شامل گذشته
sprang U گذشته gnirps
retrospective falsification U تحریف گذشته
bled U گذشته Bleed
self devoted U از خود گذشته
self giving U از خود گذشته
outdid U گذشته outdo
yesterday U زمان گذشته
past U گذشته از ماورای
furthermore U از این گذشته
belatedly U ازموقع گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
past tense U زمان گذشته
whish U بسرعت گذشته
further on U از این گذشته
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
bygone U چیزهای گذشته
past years U سالهای گذشته
expired U گذشته از موعد
stale cheque U چک تاریخ گذشته
swore U گذشته sweatr
yesteryear U سال گذشته
upheld U گذشته uphold
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U گذشته از این
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U گذشته از این
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U گذشته از این
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
ex post U به اعتبار گذشته
additionally <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
over U گذشته اضافی
in the p U درزمان گذشته
over- U گذشته اضافی
in a. to this U گذشته ازاین
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
forby <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
by gone U چیزهای گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
on top of that <adv.> U گذشته از این
on to <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
desperado U از جان گذشته
last year U سال گذشته
desperate U از جان گذشته
lastmonth U ماه گذشته
next week U هفته گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
last sunday U یکشنبه گذشته
last week U هفته گذشته
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
retroact U شامل گذشته شدن
gladiators U پهلوان از جان گذشته
gladiator U پهلوان از جان گذشته
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
came U گذشته فعل امدن
secondary U حاکی از زمان گذشته
latest U تازه گذشته اینده
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
During the past few days. U طی چند روز گذشته
ultimo U مربوط به ماه گذشته
longer U دیر گذشته ازوقت
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
3تولدت مبارک
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com