Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canalize
U
هدایت اجباری منشعب کردن
bifurcate
U
دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
radials
U
منشعب
furcate
U
منشعب
radial
U
منشعب
ramiform
U
منشعب
ramify
U
منشعب شدن
bifurcate
U
منشعب شدن
furcate
U
منشعب شدن
fork
U
دوشاخه منشعب شدن
divergent
U
انشعاب پذیر منشعب
forking
U
دوشاخه منشعب شدن
branches
U
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
U
منشعب شدن گل وبوته انداختن
gametophore
U
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
bronchial tubes
U
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
axil
U
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
mutts
U
سگ کوچه
lane
U
کوچه
alley
U
کوچه
by lane
U
پس کوچه
lanes
U
کوچه
alleys
U
کوچه
mutt
U
سگ کوچه
alleyways
U
کوچه
byroad
U
پس کوچه
streets
U
کوچه
street
U
کوچه
dead lock
U
کوچه بن بست
cul de sac
U
کوچه بن بست
avenue
U
کوچه باغ
an off street
U
کوچه فرعی
by street
U
کوچه پرت
blind a lley
U
کوچه بن بست
blind alleys
U
کوچه بن بست
by lane
U
کوچه فرعی
avenues
U
کوچه باغ
alley way
U
کوچه تاریک
blind alley
U
کوچه بن بست
allee
U
کوچه باغ
streetwalker
U
زن کوچه گرد
cul-de-sac
U
کوچه بن بست
bystreet
U
کوچه پرت
impasse
U
کوچه بن بست
by way
U
کوچه پرت
gamine
U
دختر کوچه
gutter snipe
U
بچه کوچه گرد
gamin
U
بچه کوچه گرد
mudlark
U
بچه کوچه گرد
street arab
U
بچه کوچه گرد
Don't act like you were clueless!
U
خودت را به کوچه علی چپ نزن!
glade
U
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
در کوچه و بازار یاد گرفتن
to lead somebody to believe not to be aware of something
U
خود را به کوچه علی چپ زدن
glades
U
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
tin pan alley
U
کوچه موسیقی دانان واهنگ سازان
mudlark
U
اهل کوچه کسیکه خودرا باخاک و گل می الاید
Dont sidetrack the issue.
U
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
street hockey
U
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
thick Ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
get
U
مجاب کردن ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com