Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mountains witness
U
کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vouchee
U
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
probate
U
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
U
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certify
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
When will be supper?
U
کی شام میدهند؟
unashamed
U
افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
pig's wash
U
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash
U
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
handbill
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
handbills
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
spadework
U
کاری که با بیل انجام میدهند
sea pass
U
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
console table
U
میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
haematogen
U
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
goffer
U
اهنی که باان توری راچین میدهند
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
communicant
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
page of presence
U
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
aquarium
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
wedding cake
U
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
corody
U
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
aquaria
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
mezereum
U
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
trading stamp
U
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
page of bonour
U
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table book
U
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table books
U
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
long pull
U
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
resolution
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
letter card
U
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
music stands
U
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
ostensorium
U
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard
U
قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns
U
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
decisions
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
Boxing Day
U
اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
decision
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
monstrance
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
out of step
U
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
curie point
U
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
crop mark
U
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
testimony
U
گواهی
testimonies
U
گواهی
certification
U
گواهی
witnessing
U
گواهی
witnessed
U
گواهی
legalization
U
گواهی
attestation
U
گواهی
oral evidence
U
گواهی
witness
U
گواهی
witnesses
U
گواهی
attestation
U
گواهی
evidence
U
گواهی
deposition
U
گواهی
depositions
U
گواهی
certificate
[official document]
U
گواهی
grade
U
گواهی
report
U
گواهی
reference
[testimonial]
U
گواهی
mark
U
گواهی
warranted
U
گواهی
warrant
U
گواهی
certificate
U
گواهی
certificates
U
گواهی
warranting
U
گواهی
warrants
U
گواهی
speak well for
U
گواهی دادن
certifier
U
گواهی کننده
certified check
U
چک گواهی شده
to bear witness
U
گواهی دادن
certificate of survey
U
گواهی بازرسی
certificate of survey
U
گواهی بازدید
certificate of weight
U
گواهی وزن
certificating of quantity
U
گواهی کمیت
quality certificate
U
گواهی کیفیت
certification
U
گواهی کردن
certificate of receipt
U
گواهی وصول
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
deponent
U
گواهی نویس
deposes
U
گواهی دادن
warrantable
U
قابل گواهی
treasury warrant
U
گواهی خزانه
to call in evidence
U
گواهی خواستن از
to bear testimony
U
گواهی دادن
interim certificates
U
گواهی موقت
insurance certificate
U
گواهی بیمه
inspection certificate
U
گواهی نظارت
health certificate
U
گواهی بهداشت
testis
U
تخم گواهی
inspection certificate
U
گواهی بازرسی
false testimony
U
گواهی کذب
false evidence
U
گواهی کدب
clean bill of health
<idiom>
U
گواهی سلامتی
bear witness
U
گواهی دادن
witnessing
U
گواهی دادن
attest
U
گواهی دادن
witnesses
U
گواهی دادن
witnessed
U
گواهی دادن
deposing
U
گواهی دادن
bear testimony
U
گواهی دادن
back letter
U
گواهی تضمین
depositions
U
گواهی کتبی
certified
U
گواهی شده
evidence
U
ملاک گواهی
affiant
U
گواهی نویس
depose
U
گواهی دادن
attesting
U
گواهی دادن
warranting
U
گواهی حکم
warranting
U
گواهی کردن
certifies
U
گواهی کردن
warranted
U
گواهی حکم
certify
U
گواهی کردن
certifying
U
گواهی کردن
warranted
U
گواهی کردن
warrant
U
گواهی حکم
warrants
U
گواهی حکم
certificate
U
گواهی نامه
attests
U
گواهی دادن
witness
U
گواهی دادن
testimonials
U
گواهی نامه
testimonial
U
گواهی نامه
certificates
U
گواهی نامه
warrant
U
گواهی کردن
certificate of receipt
U
گواهی رسید
bill of health
U
گواهی بهداشت
bill of health
U
گواهی تندرستی
certificate of deposit
U
گواهی سپرده
death certificate
U
گواهی فوت
death certificates
U
گواهی فوت
certificate of death
U
گواهی فوت
testified
U
گواهی دادن
testifies
U
گواهی دادن
certificate of health
U
گواهی بهداشت
certificate of inspection
U
گواهی بازرسی
certificate of quantity
U
گواهی مقدار
certificate of quantity
U
گواهی کمیت
certificate of quality
U
گواهی کیفیت
certificate of origin
U
گواهی مبداء
certificate of origin
U
گواهی مبدا
certificate of measurement
U
گواهی وزن
certificate of measurement
U
گواهی مقدار
warrants
U
گواهی کردن
certificate of damage
U
گواهی خسارت
certificate of compliance
U
گواهی تطبیق
licensing
U
گواهی نامه
call to witness
U
گواهی خواستن از
call in evidence
U
گواهی خواستن از
deposition
U
گواهی کتبی
certificate of a doctor
U
گواهی پزشک
birth certificate
U
گواهی تولد
testifying
U
گواهی دادن
certificate of analysis
U
گواهی بررسی
testify
U
گواهی دادن
license
U
گواهی نامه
attested
U
گواهی دادن
perjuring
U
گواهی دروغ دادن
to call any one in testimony
U
از کسی گواهی خواستن
taking of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
to give evidence before the court
U
در دادگاه گواهی دادن
bill of health
U
گواهی صحت مزاج
hearing of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
presage
U
گواهی دادن بر خبردادن از
presaged
U
گواهی دادن بر خبردادن از
presages
U
گواهی دادن بر خبردادن از
presaging
U
گواهی دادن بر خبردادن از
perjure
U
گواهی دروغ دادن
vindicable
U
قابل گواهی واثبات
perjures
U
گواهی دروغ دادن
notice of dishonour
U
گواهی عدم پرداخت
notarization
U
گواهی محضری و رسمی
notice of non payment
U
گواهی عدم پرداخت
certificate of deposit
U
گواهی پول سپرده
cover note
U
گواهی بیمه نامه
marriage lines
U
گواهی نامه عروسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com