English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
chimney shaft U دودکش کورهای
forg welding U جوشن کورهای
furnace forge U اهنگری کورهای
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
stand U بستهای فولادی کورهای بلند
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
scorching U سوزاندن [گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
carrion U لاشه
carnage U لاشه ها
carcasses U لاشه
bier U لاشه
biers U لاشه
carcass U لاشه
carcases U لاشه
corse U لاشه
cadaver U لاشه
cadavers U لاشه
carcase U لاشه
corpses U لاشه
corpse U لاشه
cadaverous U لاشه مانند
body U لاشه جسم
bodies U لاشه جسم
fieldstone U لاشه سنگ
rubble U سنگ لاشه
spalls U لاشه سنگ
retired draft U لاشه برات
hulk U لاشه کشتی
hulks U لاشه کشتی
trunk U تنه لاشه
hull U لاشه کشتی
hulls U لاشه کشتی
necrophilous U لاشه دوست
cadaveric U لاشه مانند
carrion U لاشه گندیده
quarries U لاشه شکار
quarry U لاشه شکار
quarrying U لاشه شکار
necrophagous U لاشه خوار
trunks U تنه لاشه
uncoursed rubble masonery U بنایی سنگ لاشه در هم
offal U مواد زائد لاشه
hulky U لاشه دار بدهیکل
to recover a body from the wreckage U بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
wreckage U لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
extinct U مرده
dead U مرده
his heart sank U دل مرده شد
one man U یک مرده
at rest U مرده
deceased U مرده
vapid U مرده
hearse U مرده کش
low spirited U دل مرده
hearses U مرده کش
low-spirited U دل مرده
lifeless U مرده
exanimate U مرده
one-man U یک مرده
six feet under <idiom> U مرده
defunct U مرده
in the dust U مرده
dull finish U کالیبر مرده
dull finish U رخده مرده
deadball U توپ مرده
down with him U مرده باد
dead storage U حجم مرده
dead time U زمان مرده
dead volume U حجم مرده
out of play U توپ مرده
deadness U حالت مرده
death watch U پاسبان مرده
death day U سال مرده
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
death's head U جمجمه مرده
dead storage U گنجایش مرده
ground swell U موج مرده
necrophilia U مرده گرایی
necrophobia U مرده هراسی
necropsy U مرده نگری
non productive time U زمان مرده
pah U مرده شور
still born U مرده بدنیاامده
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
reliquiae U مرده ریگ
resurrection man U مرده دزد
resurrectionist U مرده دزد
necrophagous U مرده خوار
necrophagous U مرده خور
necromania U مرده پرستی
living corpse U مرده متحرک
exanimate U دل مرده وبیروح
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
idle turn U کلاف مرده
idle wire U سیم مرده
inhumationist U مرده خاک کن
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
murrain U گوشت مرده
necrolatry U مرده پرستی
saprophage U مرده خوار
autopsies U تشریح مرده
widowers U مرد زن مرده
widower U مرد زن مرده
morgues U مرده خانه
death masks U قیافه مرده
time lag U زمان مرده
swell U موج مرده
swelled U موج مرده
time lags U زمان مرده
cremation U مرده سوزانی
death mask U قیافه مرده
defunct U مرده درگذشته
cremations U مرده سوزانی
swells U موج مرده
autopsy U تشریح مرده
morgue U مرده خانه
dead space U فضای مرده
dead soils U خاکهای مرده
dead rise U فاصله مرده
dead band U نوار مرده
dead ball U توپ مرده
dead as a d. U بکلی مرده
dead load U بار مرده
blate U روح مرده
parted U درگذشته مرده
air slaked lime U اهک مرده
stillbirths U مرده زاد
stillbirth U مرده زاد
sequestrum U قسمت بافت مرده
plague on it U مرده شورش ببرد
necromimesis U خود مرده انگاری
mortuaries U مرده شوی خانه
mortuary U مرده شوی خانه
time lags U فاصله زمانی مرده
inheritances U مرده ریگ وراثت
time lag U فاصله زمانی مرده
still born U مرده زاییده شده
protoxlead U سنگ مرده مرتک
inheritance U مرده ریگ وراثت
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
sloughy U شبیه پوست مرده
d. paleness U رنگ ارام مرده
dead-house U مرده شوی خانه
eloge U ستایش شخص مرده
aeropause U منطقه جوی مرده
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
balefire U اتش مرده سوزانی
blast it U مرده شورش را ببرد
cadaveric U دارای رنگ مرده
cirerar yurn U فرف خاکستر مرده
funeral home U مرده شوی خانه
death mask U ماسک صورت مرده
death masks U ماسک صورت مرده
he seems to have died U ازقرارمعلوم مرده است
gralloch U احشای گوزن مرده
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
departed U مرده درگذشته مرحوم
autopsy U تشریح نسج مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
palls U تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
palled U تابوت محتوی مرده حائل
cadaverous U دارای رنگ پریده و مرده
pall U تابوت محتوی مرده حائل
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
prosector U تشریح کننده بدن مرده
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
heritage U مرده ریگ سهم موروثی
palling U تابوت محتوی مرده حائل
deathy U مرگ نما مرده وار
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
funeral pyre U توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
wraiths U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
f. pile or pyre U توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
postmortem U مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
ossuary U محل امانت گذاری استخوان مرده
obsequial U وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com