English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infantilism U کودک ماندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weariness U ماندگی
staleness U ماندگی
retardation U عقب ماندگی
autism U در خود ماندگی
languor U ماندگی پژمردگی
backwardness U عقب ماندگی
lags U عقب ماندگی
lagged U عقب ماندگی
lag U عقب ماندگی
underdevelopment U عقب ماندگی
spinsterhood U خانه ماندگی
underdevelopment U عقب ماندگی گسترشی
mental retardation U عقب ماندگی ذهنی
mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی
demurrage U خسارت بیکار ماندگی
hypophrenia U عقب ماندگی ذهنی
mental subnormality U عقب ماندگی ذهنی
oligophrenia U عقب ماندگی ذهنی
mental deficiency U عقب ماندگی روانی وفکری
secondary mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی ثانوی
mongolism U عقب ماندگی مغول وارگی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
primary mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی نخستین
in the hole <idiom> U قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
catch up U تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
baby U کودک
infant U کودک
kinchin U کودک
bantling U کودک
infants U کودک
babies U کودک
child U کودک
chits U کودک
chit U کودک
it U ان کودک
toddlers U کودک نو پا
toddler U کودک نو پا
tyke U کودک
tike U کودک
feral child U کودک وحشی
day care center U مهد کودک
child study U کودک پژوهی
rejected child U کودک مطرود
carrycots U صندلی کودک
carrycot U صندلی کودک
childproof U کودک ایمن
schoolchild U کودک دبستانی
puerilism U کودک منشی
schoolchildren U کودک دبستانی
pedology U کودک شناسی
pediatrics U پزشکی کودک
puerilism U کودک خویی
child psychology U روانشناسی کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
nurseries U مهد کودک
kidding U کودک بچه
kid U کودک بچه
kindergarten U باغ کودک
suckles U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
suckling U کودک شیرخواره
suckle U کودک شیرخوار
nursery U مهد کودک
kidded U کودک بچه
child law U حقوق کودک
babyish U کودک مانند
child development U رشد کودک
infanticide U کودک کشی
child centered U کودک محور
kindergartens U باغ کودک
wolf child U کودک گرگ پرورده
pedometer U رشد سنج کودک
problem child U کودک مشکل افرین
eros U صورت کودک بالدار
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
suckling U کودک شیر خوار
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
pedimeter U رشد سنج کودک
backward child U کودک عقب مانده
child abuse U بهره کشی از کودک
babe U کودک شخص ساده و معصوم
babes U کودک شخص ساده و معصوم
toddle U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
toddlers U کودک تازه براه افتاده
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
toddling U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddler U کودک تازه براه افتاده
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com