English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
juck work U کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
He carried his life in his hand . U جانش را درکف نهاده بود
fourchette U برامدگی سه گوش درکف پای اسب
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels U نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
balistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
ballistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
ajaraca U [تزئین اسپانیایی دیوارهای آجری که از نقش هایی به اندازه یک نیم آجر تشکیل شده است.]
bra U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
abutments U تکیه گاههای انتهائی دیوارهای پشتیبان دیوارههای انتهائی دوطرف پل
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
sinter U رسوب
precipitation U رسوب
illuviation U رسوب
dreg U رسوب
foul U رسوب
fouling U رسوب
mud U رسوب
fouler U رسوب
foulest U رسوب
fouls U رسوب
fouled U رسوب
alluvium U رسوب
deposit U رسوب
residual U رسوب
deposits U رسوب
alluvion U رسوب
sediment U رسوب
sediments U رسوب
percipitate U رسوب
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
precipitated U رسوب کردن
precipitates U رسوب شیمیایی
precipitating U رسوب شیمیایی
residuum U پسمانده رسوب
sedimentation U رسوب سازی
precipitated U رسوب شیمیایی
sedimentation U رسوب گذاری
silting U رسوب ته نشینی
silt sump U چاهک رسوب
accretionof silt U رسوب زدائی
silt pit U چاله رسوب
bosh U رسوب کوارتس
tartars U ته نشین رسوب
tartar U ته نشین رسوب
settling basin U حوضچه رسوب
setting basin U حوضچه رسوب
precipitating U رسوب کردن
precipitate U رسوب شیمیایی
fouling U رسوب کردن
precipitate U رسوب کردن
precipitation U رسوب دادن
precipitates U رسوب کردن
glacial deposit U رسوب یخچالی
accretion of silt U رسوب زدایی
fouling U رسوب رسوبات
precipitant U عامل رسوب
mud valve U دریجه رسوب
precipitation U رسوب کردن
sediment U لای رسوب
sediment U رسوب کردن
sediments U رسوب کردن
sediments U لای رسوب
trap box U حوضچه رسوب
deposits U ذخیره رسوب
foul U رسوب کردن
percipitate U رسوب کردن
deposit U رسوب کردن
fouls U رسوب کردن
deposit U ذخیره رسوب
deposits U رسوب کردن
foulest U رسوب کردن
fouler U رسوب کردن
fouled U رسوب کردن
oil sludge U رسوب روغن
precipitation reaction U واکنش رسوب دهنده
vapor deposition U رسوب سازی با بخار
sludge U رسوب گل و لای ضخیم
precipating agent U عامل رسوب دهنده
trap box U حوضچه رسوب زهکشها
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
reprecipitation U رسوب دادن مجدد
silt ejector U تخلیه کننده رسوب
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits U گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
eolian U رسوب حاصل از جریان باد
coppering U مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
laterization U تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
pummel U کوبیدن
bruised U کوبیدن
bruises U کوبیدن
bruising U کوبیدن
thrash U کوبیدن
threshes U کوبیدن
knock U کوبیدن
thrashes U کوبیدن
pummels U کوبیدن
thrash or thresh U کوبیدن
stub U کوبیدن
threshed U کوبیدن
forges U کوبیدن
stubbing U کوبیدن
forge U کوبیدن
threshing U کوبیدن
stubs U کوبیدن
pummelling U کوبیدن
pummelled U کوبیدن
pummeling U کوبیدن
pummeled U کوبیدن
thresh U کوبیدن
thrashed U کوبیدن
bruise U کوبیدن
to stomp U با پا کوبیدن
stubbed U کوبیدن
rams U کوبیدن
rammed U کوبیدن
flails U کوبیدن
knocked U کوبیدن
knocks U کوبیدن
flailing U کوبیدن
flailed U کوبیدن
grinds U کوبیدن
head banging U کوبیدن سر
grind U کوبیدن
compaction U کوبیدن
flail U کوبیدن
ram U کوبیدن
frap U کوبیدن
head knocking U کوبیدن سر
peen U کوبیدن
sludge U لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
to stamp [your foot] U پا به زمین کوبیدن
stampede U صدای کوبیدن پا
tatoo U خال کوبیدن
stampeded U صدای کوبیدن پا
forging U برسندان کوبیدن
smashes U درهم کوبیدن
smash U درهم کوبیدن
stampeding U صدای کوبیدن پا
panels U تخته کوبیدن
to pound a long U کوبیدن و رفتن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
To beat the air. To flog a dead horse. U آب در هاون کوبیدن
tattoos U خال کوبیدن
to foot it U پای کوبیدن
to f. a dead horse U اب درهاون کوبیدن
to carry water in a sieve U اب درهاون کوبیدن
berries U توت کوبیدن
berry U توت کوبیدن
to beat a path U کوبیدن یک جاده
tattooing U خال کوبیدن
stampedes U صدای کوبیدن پا
tattooed U خال کوبیدن
tattoo U خال کوبیدن
panel U تخته کوبیدن
to step it U پای کوبیدن
pulverises U نرم کوبیدن
pulverised U نرم کوبیدن
brad U بامیخ کوبیدن
stamper U اسباب کوبیدن
step a dance U پای کوبیدن
nail U با میخ کوبیدن
nail U زدن کوبیدن
nailed U با میخ کوبیدن
nailed U زدن کوبیدن
nails U با میخ کوبیدن
nails U زدن کوبیدن
pounds U کوبیدن اردکردن
step it U پای کوبیدن
to step a dance U پای کوبیدن
pulverising U نرم کوبیدن
pulverize U نرم کوبیدن
pulverized U نرم کوبیدن
pound U کوبیدن اردکردن
compaction U کوبش کوبیدن
pounding U کوبیدن اردکردن
hoofs U پای کوبیدن
pulverizes U نرم کوبیدن
hoof U پای کوبیدن
pounded U کوبیدن اردکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com