Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
caducity
U
کهولت ضعف دوران کهولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
senectitude
U
کهولت
senility
U
کهولت
entropy
U
کهولت
superannuation
U
کهولت بازنشستگی
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
cycle
U
دوران
cycles
U
دوران
vertigo
U
دوران
eras
U
دوران
era
U
دوران
rotation
U
دوران
period
U
دوران
gyration
U
دوران
gyrations
U
دوران
swimming
U
دوران
cycled
U
دوران
circulation
U
دوران
periods
U
دوران
circulations
U
دوران
rotation
U
چرخش دوران
paleozoic
U
دوران اول
qyaternary
U
دوران چهارم
fulcrum
U
نقطه دوران
plane of rotation
U
سطح دوران
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
rotate
U
دوران کردن
rotates
U
دوران کردن
rotated
U
دوران کردن
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
wartime
U
دوران جنگ
distance between centers
U
طول دوران
space age
U
دوران کیهان
peacetime
U
دوران صلح
off season
U
در دوران کم کاری
off season
U
در دوران کسادی
lucid interval
U
دوران افاقه
sense of rotation
U
جهت دوران
aftertime
U
دوران پیری
angle of rotation
U
زاویه دوران
axis of rotation
U
محور دوران
stound
U
دوران درد
climacteric
U
دوران یائسگی زن
wifehood
U
دوران زوجیت
races
U
دوران مسیر
life
U
دوران زندگی
lives
U
دوران زندگی
dizzy
U
دچار دوران سر
circulation
U
دوران خون
revolution
U
چرخش دوران
revolutions
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
revolution
U
دوران شورش
circulations
U
دوران خون
race
U
دوران مسیر
raced
U
دوران مسیر
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
seasons
U
دوران چاشنی زدن
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
geriatrist
U
امراض دوران پیری
off season
U
وابسته به این دوران
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
golden age
U
دوران رونق و رفاه
rotational
U
دوران گردش بدور
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
season
U
دوران چاشنی زدن
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
rotation
U
دوران گردش بدور
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
revolution
U
دور دوران کامل
revolutions
U
دور دوران کامل
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelite
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangles
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangle
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian
U
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian
U
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
mastodon
U
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
lenten veil
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
disturbing moment
U
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
pitch speed
U
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal
U
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
constant speed propeller
U
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect
U
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump
U
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics
U
رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
tertiary
U
قسمت سوم دوران سوم
magnetic ritation
U
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
angle of rotation
U
زاویه دوران زاویه چرخش
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
careers
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
pendant
U
سر ترنج
[کلاله]
[سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
drunks
U
مستی دوران مستی
drunk
U
مستی دوران مستی
Anatolia
U
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com