Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
building block
U
کنده ساخت
building blocks
U
کنده ساخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
stubs
U
کنده
pulled
U
کنده
block
U
کنده
blocked
U
کنده
clogs
U
: کنده
graven
U
کنده
dugout dewelling
U
کنده
block aead
U
سر کنده
anvil stock
U
کنده
bilboes
U
کنده
stubbing
U
کنده
blocks
U
کنده
stubbed
U
کنده
stub
U
کنده
clogged
U
: کنده
clog
U
: کنده
log
U
کنده
logs
U
کنده
stocked
U
کنده
knockstone
U
کنده
chumps
U
کنده
bloc
U
کنده
blocs
U
کنده
stock
U
کنده
chunk
U
کنده
chunks
U
کنده
chump
U
کنده
timber
U
کنده
peeled
U
پوست کنده
log
U
کنده چوب
plummer block
U
کنده محور
logs
U
کنده چوب
dugouts
U
کنده شده
block length
U
درازای کنده
engravers
U
کنده کار
engraver
U
کنده کار
frankly
U
رک وپوست کنده
picked
U
پوست کنده
unstuck
U
کنده شده
dugout
U
کنده شده
grits
U
جوپوست کنده
building blocks
U
بنا کنده
trunks
U
کنده درخت
husked
U
پوست کنده
building block
U
بنا کنده
aboveboard
U
پوست کنده
trunk
U
کنده درخت
block mark
U
نشان کنده
block size
U
اندازه کنده
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
entry block
U
کنده مدخل
glyptics
U
کنده کاری
graving
U
کنده کاری
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
hulled
U
پوست کنده
in intaglio
U
بشکل کنده
in plain english
U
پوست کنده
ingraving
U
کنده کاری
inside sarma
U
انواع کنده رو
plummer block
U
کنده شفت
leg lift and side roll
U
کنده سرانبون
leg pickup
U
کنده کشی
logrolling
U
کنده غلتانی
olympic lift
U
کنده یک چاک
near leg and craddle
U
کنده گوسفندانداز
deblocking
U
کنده شکنی
deblock
U
شکستن کنده
stumpy
U
پر از کنده درخت
carver
U
کنده کار
control block
U
کنده کنترل
stump
U
کنده درخت
stumps
U
کنده درخت
stumped
U
کنده درخت
stumping
U
کنده درخت
blockette
U
کنده کوچک
wooden anvil stock
U
کنده چوب
loggats
U
کنده کوچک دیرک
I had a very hard time ot it.
U
دراینکار پوستم کنده شد
stubby
U
پراز کنده درخت
make no bones about something
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
Bluntly. Without mincing words.
U
صاف وپوست کنده
loggets
U
کنده کوچک دیرک
plains
U
ساده پوست کنده
break ground
U
لنگر از زمین کنده شد
plain
U
ساده پوست کنده
talk turkey
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
plainer
U
ساده پوست کنده
ptisan
U
گندم پوست کنده
carve
U
کنده کاری کردن
carved
U
کنده کاری کردن
carves
U
کنده کاری کردن
carvings
U
کنده کاری کردن
olympic lift and cross face
U
کنده حصیر مال
plainest
U
ساده پوست کنده
trunk
U
الوار کنده چوب
trunks
U
الوار کنده چوب
blocked
U
کنده مانع ورادع
shelled almond
U
بادام پوست کنده
block
U
کنده مانع ورادع
flump
U
تلوتلوخوردن کنده زدن
groats
U
گندم یاجوپوست کنده
blocks
U
کنده مانع ورادع
logged
U
از کنده پاک شده
rock hewn
U
از کوه کنده شده
record blocking
U
کنده یی کردن مدارک
chalcogrophy
U
کنده کاری روی مس
cutting chisel
U
اسکنه کنده کاری
dug in
U
سنگر کنده شده
quarried
U
ازکان کنده شده
intagliated
U
کنده کاری شده
chalcographer
U
کنده کاری روی مس
sidero graphy
U
کنده کاری روی پولاد
zincograph
U
روی کنده کاری شده
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
man-to-man
<idiom>
U
مستقیم یارک وپوست کنده
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
to stub a piece
U
از کنده یاریشه پاک کردن
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
she is a peach
U
هلوی پوست کنده است
aweigh
U
لنگر اززمین کنده شده
point takedown with inside standing leg
U
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
anchor's aweight
U
لنگر از زمین کنده شده
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
stew in one's own juice
<idiom>
U
افتادن درچاهی که خود کنده
ditches
U
ابرو کنار راه کنده
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
ditch
U
ابرو کنار راه کنده
ditched
U
ابرو کنار راه کنده
near leg pickup and leg block
U
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
To give it straight from the shoulder.
U
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
sawlog
U
کنده درخت مناسب اره کردن
router
U
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
plainspoken
U
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
groat
U
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
My buttons mave come off.
U
تکمه های لباسم کنده شده
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
U
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily.
U
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
saw yer
U
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end
U
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
divot
U
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
olympic lift
U
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
logs
U
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
a corduroy road
U
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log
U
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
driven well
U
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
U
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
ablate
U
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
fishbone mine
U
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
compositions
U
ساخت
composition
U
ساخت
structuring
U
ساخت
design
U
ساخت
textures
U
ساخت
substandard
U
بد ساخت
structures
U
ساخت
texture
U
ساخت
formation
U
ساخت
workmanship
U
ساخت
conformation
U
ساخت
fecit
U
ساخت
manufactures
U
ساخت
manufacture
U
ساخت
unstructured
U
بی ساخت
fabrication
U
ساخت
habitus
U
ساخت
manufactured
U
ساخت
designs
U
ساخت
make-up
U
ساخت
making
U
ساخت
invenit
U
ساخت
built
U
ساخت
structure
U
ساخت
manufacturing
U
ساخت
syntheses
U
ساخت
synthesis
U
ساخت
manufactory
U
ساخت
construction
U
ساخت
performance
U
ساخت
performances
U
ساخت
constructions
U
ساخت
generation
U
ساخت
generations
U
ساخت
forms
U
ساخت
formed
U
ساخت
form
U
ساخت
make up
U
ساخت
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com