English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
olympic lift and cross face U کنده حصیر مال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matting U حصیر
reed mat U حصیر
straws U حصیر نی
fescue U حصیر
mat U حصیر
mats U حصیر
roofing mat U حصیر
rushes U حصیر
straw U حصیر نی
matting U حصیر بافی
demi john U قرابه حصیر دار
doormat U حصیر یا فرش جلو در
doormats U حصیر یا فرش جلو در
bathmat U حصیر یا فرشک پای وان حمام
platting U حصیر بافته برای کلاه سازی
bathmats U حصیر یا فرشک پای وان حمام
pleuston U علفهای ریزوشناوری که روی سطح اب شیرین تشکیل چیزی بشکل حصیر سبز میدهدوشامل جلبکهای شناور نیز میباشد
pulled U کنده
chunk U کنده
anvil stock U کنده
clogs U : کنده
log U کنده
logs U کنده
block aead U سر کنده
blocs U کنده
bilboes U کنده
clog U : کنده
graven U کنده
clogged U : کنده
bloc U کنده
dugout dewelling U کنده
chunks U کنده
stock U کنده
chumps U کنده
chump U کنده
blocked U کنده
stub U کنده
stubbed U کنده
stubbing U کنده
stubs U کنده
block U کنده
stocked U کنده
blocks U کنده
knockstone U کنده
timber U کنده
olympic lift U کنده یک چاک
block length U درازای کنده
carver U کنده کار
unstuck U کنده شده
leg pickup U کنده کشی
grits U جوپوست کنده
plummer block U کنده محور
aboveboard U پوست کنده
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
wooden anvil stock U کنده چوب
block mark U نشان کنده
block size U اندازه کنده
leg lift and side roll U کنده سرانبون
ingraving U کنده کاری
in plain english U پوست کنده
in intaglio U بشکل کنده
logrolling U کنده غلتانی
husked U پوست کنده
hulled U پوست کنده
graving U کنده کاری
glyptics U کنده کاری
entry block U کنده مدخل
near leg and craddle U کنده گوسفندانداز
deblocking U کنده شکنی
deblock U شکستن کنده
control block U کنده کنترل
near leg pickup and turnover U نوعی کنده رو
plummer block U کنده شفت
blockette U کنده کوچک
inside sarma U انواع کنده رو
trunk U کنده درخت
log U کنده چوب
building block U کنده ساخت
building block U بنا کنده
building blocks U کنده ساخت
building blocks U بنا کنده
logs U کنده چوب
engraver U کنده کار
engravers U کنده کار
stumpy U پر از کنده درخت
trunks U کنده درخت
stumps U کنده درخت
stump U کنده درخت
stumped U کنده درخت
picked U پوست کنده
stumping U کنده درخت
peeled U پوست کنده
frankly U رک وپوست کنده
dugouts U کنده شده
dugout U کنده شده
rock hewn U از کوه کنده شده
loggats U کنده کوچک دیرک
stubby U پراز کنده درخت
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
I had a very hard time ot it. U دراینکار پوستم کنده شد
intagliated U کنده کاری شده
talk turkey <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
record blocking U کنده یی کردن مدارک
loggets U کنده کوچک دیرک
blocks U کنده مانع ورادع
ptisan U گندم پوست کنده
plains U ساده پوست کنده
shelled almond U بادام پوست کنده
plainer U ساده پوست کنده
plain U ساده پوست کنده
make no bones about something <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
block U کنده مانع ورادع
blocked U کنده مانع ورادع
plainest U ساده پوست کنده
trunks U الوار کنده چوب
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
carve U کنده کاری کردن
cutting chisel U اسکنه کنده کاری
chalcographer U کنده کاری روی مس
carvings U کنده کاری کردن
carves U کنده کاری کردن
chalcogrophy U کنده کاری روی مس
trunk U الوار کنده چوب
dug in U سنگر کنده شده
groats U گندم یاجوپوست کنده
quarried U ازکان کنده شده
logged U از کنده پاک شده
break ground U لنگر از زمین کنده شد
carved U کنده کاری کردن
she is a peach U هلوی پوست کنده است
stew in one's own juice <idiom> U افتادن درچاهی که خود کنده
sidero graphy U کنده کاری روی پولاد
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
zincograph U روی کنده کاری شده
ditches U ابرو کنار راه کنده
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
man-to-man <idiom> U مستقیم یارک وپوست کنده
ivory carving U کنده کاری روی عاج
ivory carving U کنده کاری روی عاج
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
anchor's aweight U لنگر از زمین کنده شده
as fresh as a rose <idiom> U مثل هلوی پوست کنده
aweigh U لنگر اززمین کنده شده
ditched U ابرو کنار راه کنده
point takedown with inside standing leg U زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditch U ابرو کنار راه کنده
My buttons mave come off. U تکمه های لباسم کنده شده
plainspoken U صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
groat U بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
router U ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder. U مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
near leg pickup and leg block U زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
These oranges peel easily. U این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
divot U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight U صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
olympic lift U بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
a corduroy road U جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
logs U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
log U :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy U ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
driven well U چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
ablate U کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fishbone mine U سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics U کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated U [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
engrave U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
angle-leaf U [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
scale U فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com