Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
control
U
کنترل کردن فرمان
controlling
U
کنترل کردن فرمان
controls
U
کنترل کردن فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
contactor control
U
فرمان یا کنترل کنتاکتور
magnetci control
U
کنترل فرمان مغناطیسی
midnight
U
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
cascade control
U
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
scrambled
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
new-
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newest
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newer
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic
U
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt
U
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
U
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
loops
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executive
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time
U
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
circulation control
U
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control
U
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron
U
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
flexible
U
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
IRQ
U
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
U
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
fire control
U
کنترل کردن اتش کنترل اتش
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
get along
<idiom>
U
کنترل کردن
check-up
U
کنترل کردن
check-ups
U
کنترل کردن
bridle
U
کنترل کردن
bridling
U
کنترل کردن
bridles
U
کنترل کردن
control
U
کنترل کردن
bridled
U
کنترل کردن
controls
U
کنترل کردن
controlling
U
کنترل کردن
inspected
U
جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting
U
جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects
U
جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspect
U
جستجو کردن بررسی کردن کنترل
damage control
U
کنترل کردن خسارات
ctrl
U
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
get a grip of oneself
<idiom>
U
کنترل کردن احساسات شخصی
airspace control
U
کنترل کردن فضای هوایی
control statement
U
حکم کنترل دستور کنترل
control sheet
U
صفحه کنترل چارت کنترل
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
regulating
U
میزان کردن کنترل کردن
control
U
کنترل کردن مهار کردن
regulated
U
میزان کردن کنترل کردن
governed
U
معیف کردن کنترل کردن
governs
U
معیف کردن کنترل کردن
controlling
U
کنترل کردن مهار کردن
qualify
U
منظم کردن کنترل کردن
qualifies
U
منظم کردن کنترل کردن
controls
U
کنترل کردن مهار کردن
regulate
U
میزان کردن کنترل کردن
regulates
U
میزان کردن کنترل کردن
govern
U
معیف کردن کنترل کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
released
U
رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
releases
U
رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
release
U
رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
to keep somebody on a short leash
U
کسی را دائما کنترل کردن
[مثال مشکوکان به جرمی ]
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
network data management system
U
مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
directives
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
simple network management protocol
U
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
format
U
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
formats
U
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
go around mode
U
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests
U
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control
U
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
fumbled
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
mark mark
U
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
fumble
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
deflections
U
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection
U
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
control
U
فرمان
sanction
U
فرمان
steering
U
فرمان
rudder bar
U
فرمان
commission
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
commandments
U
فرمان
indocile
U
نا فرمان
mark time
U
فرمان در جا
sanctioning
U
فرمان
commissions
U
فرمان
mkdir
U
فرمان D
MDs
U
فرمان D
charters
U
فرمان
sanctioned
U
فرمان
ship will adjust
U
فرمان
commissioning
U
فرمان
precepts
U
فرمان
edicts
U
فرمان
edict
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
decrees
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
word
U
فرمان
worded
U
فرمان
decreed
U
فرمان
chdir
U
فرمان CD
rescript
U
فرمان
commandment
U
فرمان
hest
U
فرمان
precept
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
assize
U
فرمان
Rd
U
فرمان RD
decree
U
فرمان
by order of
U
فرمان
firman
U
فرمان
handlebar
U
فرمان
pipes
U
فرمان
commanded
U
فرمان
ordinances
U
فرمان
for
U
فرمان FOR
ordinance
U
فرمان
commands
U
فرمان
instituted
U
فرمان
chartering
U
فرمان
controls
U
فرمان
chartered
U
فرمان
institute
U
فرمان
drive
U
فرمان
command
U
فرمان
drives
U
فرمان
charter
U
فرمان
institutes
U
فرمان
controlling
U
فرمان
sanctions
U
فرمان
MD
U
فرمان D
handle bar
U
فرمان
instituting
U
فرمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com