English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
come on strong <idiom> U فائق آمدن
get over something <idiom> U فائق آمدن برمشکلات
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
run over <idiom> U فائق آمدن برچیزی
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
land on one's feet <idiom> U با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
get off <idiom> U پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The climate of Europe desnt suit me. U حال آمدن ( بهوش آمدن )
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
surpassing U فائق
paramount U فائق
prevailing U فائق
ambiguous U نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
get U فائق امدن
hurdle U فائق امدن بر
surmount U فائق امدن
prevalent U فائق مرسوم
overpass U فائق امدن بر
overpasses U فائق امدن بر
gets U فائق امدن
getting U فائق امدن
trancscendent U افضل فائق
to get over U فائق امدن بر
surmounted U فائق امدن
surmounting U فائق امدن
surmounts U فائق امدن
surmountable U فائق شدنی
insuperable U فائق نیامدنی
hurdles U فائق امدن بر
overtop U فائق امدن بر بلندتربودن
win through U برمشکلات فائق امدن
superable U تفوق یافتنی فائق شدنی
insurmountable U فائق نیامدنی غیر قابل عبور
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
lapse U به سر آمدن
To be overpowered. U از پا در آمدن
To stretch . to be elastic . U کش آمدن
to get back on one's feet U به حال آمدن
to shoot one's mouth off <idiom> U لاف آمدن
to water [of eyes] U اشک آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win. U غالب آمدن
to come to a boil U به جوش آمدن
To back down . U کوتاه آمدن
to proceed U پیش آمدن
up <adv.> U به بالا [آمدن]
To be on (come to )the booil. U جوش آمدن
to turn out badly U بد از آب در آمدن [داستانی]
show-off <idiom> U قپی آمدن
To come into existence . U بوجود آمدن
to be valid U به شمار آمدن
to go wrong U بد از آب در آمدن [داستانی]
problem U مشکل
difficult U مشکل
jigsaw U مشکل
uphill U مشکل
problems U مشکل
quandary U مشکل
jigsaws U مشکل
quandaries U مشکل
scarc ely U مشکل
to come to <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
To get the better of someone . To defeat someone . U بر کسی غالب آمدن
call for someone <idiom> U آمدن وبردن کسی
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to become conscious U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to unfold U از آب در آمدن [اصطلاح مجازی]
to come round [around] <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> U باثروت به دنیا آمدن
To be punctual . To be on time . U سر وقت آمدن ( بودن )
With the onset of summer. U .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
belly flop U با شکم فرود آمدن
belly flops U با شکم فرود آمدن
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
to approach something U نزدیک آمدن به چیزی
to look well U تندرست به نظر آمدن
precede U پیش از چیزی آمدن
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
resurface U دوباره به سطح آمدن
resurfaces U دوباره به سطح آمدن
resurfaced U دوباره به سطح آمدن
precedes U پیش از چیزی آمدن
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
to near something U نزدیک آمدن به چیزی
knots U مشکل عقده
error description U توضیح مشکل
knot U مشکل عقده
defect description U توضیح مشکل
description of error U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
feeding problem U مشکل تغذیه
fastidious U مشکل پسند
hard U مشکل شدید
miminy piminy U مشکل پسند
harder U مشکل شدید
hardest U مشکل شدید
What's the problem? U مشکل کجاست؟
open sesame U مشکل گشا
f.in taste U مشکل پسند
exquisite taste U مشکل پسندی
fastidiousness U مشکل پسندی
free from error <adj.> U بدون مشکل
deep water <idiom> U مشکل سخت
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
hard to please U مشکل پسند
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
ills U مشکل سخت
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
hardly U مشکل بزحمت
problem identification U بازشناسی مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
floorer U سوال مشکل
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
bisexual U خنثی مشکل
bisexuals U خنثی مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
finically U مشکل پسندانه
finicality U مشکل پسندی
picksome U مشکل پسند
ill- U مشکل سخت
solutions U پاسخ یک مشکل
faultless <adj.> U بدون مشکل
ill U مشکل سخت
to regain consciousness U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to recover consciousness U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
To be born with a silver spoon in ones mouth . U درناز ونعمت بدنیا آمدن
to come round [British E] U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy قر و غمزه آمدن [دلربائی کردن]
to come around [American E] U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to dislike somebody [something] U بدش آمدن از کسی [چیزی]
to hatch out [egg] U بیرون آمدن جوجه [از تخم]
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
to go up to somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to be into somebody [something] <idiom> U از کسی [چیزی] خوششان آمدن
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
To come out of oness shell. U از جلد ( لاک ) خود در آمدن
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
resource person U فرد مشکل گشا
Gordian knots U مشکل معما مانند
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
Gordian knot U مشکل معما مانند
unhandy U مشکل بدست امده
mystification U مشکل وپیچیده سازی
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
problem child U کودک مشکل افرین
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
problem behavior U رفتار مشکل افرین
to look at U نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
Out of frying pan into the fire. <proverb> U از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
To dismount from a horse(bicycle). U از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
To make eyes. U چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
To climb down. U پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com