Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clearance volume
U
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actuating cylinder
U
سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
actuator
U
سیلندر پیستون عمل کننده
balanced actuator
U
سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
LSD
U
رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
cylinder block boring machine
U
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
compensating port
U
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
supinator
U
ماهیچهای ک کف دست رارو به بالاقرار میدهد
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
point of fall
U
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
image printer
U
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
whenever
U
هنگامیکه
while
U
هنگامیکه
as
U
همچنانکه هنگامیکه
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
thrum
U
[نخ های تار اضافی در انتهای فرش هنگامیکه از دار جدا می شود.]
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
cylinders
U
سیلندر
cylinder
U
سیلندر
piston
U
پیستون
pistons
U
پیستون
plungers
U
پیستون
piston cover
U
کف پیستون
piston head
U
کف پیستون
plunger
U
پیستون
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
two cylinder engine
U
موتور دو سیلندر
gas cylinder
U
سیلندر گاز
gas bubbler
U
سیلندر گاز
gas from cylinder
U
گاز سیلندر
cylinder pad
U
پایه سیلندر
swept volume
U
حجم سیلندر
double acting cylinder
U
سیلندر دوطرفه
pump barrel
U
سیلندر تلمبه
cylinder capacity
U
حجم سیلندر
cylinder capacity
U
فضای سیلندر
cylinder fins
U
تیغههای سیلندر
six cylinder engine
U
موتور شش سیلندر
single cylinder engine
U
موتور یک سیلندر
cylinder block
U
بلوک سیلندر
cylinder liner
U
بوش سیلندر
single acting cylinder
U
سیلندر یک طرفه
pump cylinder
U
سیلندر پمپ
oxygen cylinder
U
سیلندر اکسیژن
liners
U
بوش سیلندر
liner
U
بوش سیلندر
bottled gas
U
گاز سیلندر
plunger
U
پیستون غوطهای
piston rod
U
دسته پیستون
jacket
U
بوش پیستون
plungers
U
پیستون غوطهای
jackets
U
بوش پیستون
plunger
U
پیستون شناور
plungers
U
پیستون شناور
plunger piston
U
پیستون شناور
piston stroke
U
ضربه پیستون
piston cover
U
پوشش پیستون
piston speed
U
سرعت پیستون
piston pressure
U
فشار پیستون
piston packing
U
لائی پیستون
piston guide
U
راهنمای پیستون
piston area
U
سطح پیستون
connecting rod
U
دسته پیستون
piston clearnce
U
فاصله پیستون
piston crown
U
تاج پیستون
pump piston
U
پیستون پمپ
piston ring
U
رینگ پیستون
cylinder jacket
U
استری داخل سیلندر
drummed
U
درام سیلندر استوانه
bores
U
قطر داخلی سیلندر
bore
U
قطر داخلی سیلندر
drum
U
درام سیلندر استوانه
cylinder skirt
U
حاشیه یا دامنه سیلندر
cylinder gas
U
گاز داخل سیلندر
opposed piston engine
U
موتور سیلندر روبرو
gas cylinder valve
U
شیر سیلندر گاز
eight cylinder engine
U
موتور هشت سیلندر
cylinder flange
U
فلانج یا لبه سیلندر
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
piston pin
U
اشپیل پایین پیستون
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
rotary piston compressor
U
کمپرسور پیستون دار
piston displacement
U
تغییر مکان پیستون
connecting rod bolt
U
پیچ دسته پیستون
double piston engine
U
موتور پیستون مضاعف
forked connecting rod
U
دو شاخ دسته پیستون
brake piston cup
U
رینگ پیستون ترمز
piston travel
U
طول ضربه ی پیستون
back stroke
U
ضربه برگشت پیستون
throttling rod
U
پیستون نافم روغن
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
compressed gas cylinder
U
سیلندر محتوی گاز متراکم
rams
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
ram
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
rammed
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
minimum
U
کمترین
low tide
U
کمترین حد
least
U
کمترین
the least amount
U
کمترین
base circle
U
هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
oil scraper
U
رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
seize
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
ground state
U
کمترین نیرو
price cut to the bone
U
کمترین قیمت
rock-bottom price
U
کمترین قیمت
minims
U
ذره کمترین
the least amount
U
کمترین کار
minim
U
ذره کمترین
to the very least
U
تا کمترین
[دست کم ]
neap tide
U
کمترین جذر و مد
minimum price
U
کمترین قیمت
bottom price
U
کمترین قیمت
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
minimal audible sound
U
کمترین صوت شنودپذیر
last but not least
U
اخرین ولی نه کمترین
lsc
U
کاراکتر با کمترین ارزش
least squares method
U
روش کمترین مجذورات
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
method of least squares
U
روش کمترین مجذورات
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
huffman tree
U
درختی با کمترین مقادیر
just noticeable difference
U
کمترین تفاوت محسوس
jnd
U
کمترین تفاوت محسوس
it shall not be scathed
U
) کمترین اسیبی به ان نخواهدرسید
neap season
U
فصل کمترین جزر و مد
My salary is too small for me .
U
کمترین توجهی نکرد
hurdle rate of return
U
کمترین نرخ بازده
least significant digit
U
رقم با کمترین ارزش
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
normalization
U
را در محل با کمترین ارزش می افزاید
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
minimal brain damage
U
کمترین اسیب مغزی موثر
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
brake mean effective pressure
U
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
ranged
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranges
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
LSD
U
Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
wrist pin
U
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
spanned
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
spans
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanning
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
machined
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
machines
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
major cycle
U
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
compacting
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
compacted
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacts
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com