Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ox shoes
U
کفش بندی کوتاه که در روی پشت پاگردمیخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
classification
U
طبقه بندی رده بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
transparent
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
U
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
U
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
pigmies
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
low
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
short
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
shorter
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
shortest
U
کوتاه
pigmy
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
down
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
pygmy
U
کوتاه
little
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
stockiest
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
stunt
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
concise
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
shear
U
کوتاه کردن
short run
U
کوتاه مدت
dogmatist
U
کوتاه فکر
cutty sark
U
دامن کوتاه
abbreviating
U
کوتاه کردن
short run
U
مدت کوتاه
abbreviates
U
کوتاه کردن
short return
U
برگشت کوتاه
britches
U
شلوار کوتاه
by pass
U
اتصال کوتاه
shortening in
U
کوتاه کردن
bunny hop
U
پرش کوتاه
short
U
کوتاه کردن
brief
U
کوتاه مختصر
cut off
U
کوتاه کردن
curtails
U
کوتاه کردن
abbreviate
U
کوتاه کردن
curtailing
U
کوتاه کردن
shortens
U
کوتاه کردن
short time
U
کوتاه مدت
shorten
U
کوتاه کردن
briefer
U
کوتاه مختصر
formulate
U
کوتاه کردن
short term
U
دوره کوتاه
correption
U
کوتاه کردن
briefest
U
کوتاه مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
laconically
U
کوتاه موجز
chiton
U
قبای کوتاه
laconic
U
کوتاه موجز
coatee
U
دامن کوتاه
conte
U
داستان کوتاه
short term
U
کوتاه مدت
chitchat
U
صحبت کوتاه
formulated
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
shortened
U
کوتاه تر کردن
tutu
U
دامن کوتاه
short service line
U
خط سرویس کوتاه
short shunt
U
شنت کوتاه
shortens
U
کوتاه تر کردن
bas relief
U
برجسته کوتاه
short test bar
U
میله کوتاه
short splice
U
پیوند کوتاه
shorten
U
کوتاه تر کردن
curtail
U
کوتاه کردن
formulating
U
کوتاه کردن
formulates
U
کوتاه کردن
mackinaw
U
کت کوتاه و سنگین
narrow minded
U
کوتاه نظر
novelet
U
داستان کوتاه
transient
U
فانی کوتاه
transients
U
فانی کوتاه
curtailment
U
کوتاه سازی
novella
U
رمان کوتاه
one track
U
کوتاه فکر
let us be brief
U
کوتاه کنیم
knurly
U
کوتاه قد کوتوله
jog trot
U
یورتمه کوتاه
piaffer
U
یورتمه کوتاه
intrim
U
کوتاه مدت
playlet
U
نمایش کوتاه
idyl
U
قصیده کوتاه
idyl
U
چکامه کوتاه
razee
U
کوتاه کردن
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
lop sided
U
کوتاه و بلند
manakin
U
ادم کوتاه قد
manikin
U
ادم کوتاه قد
truncheons
U
چماق کوتاه
truncheon
U
چماق کوتاه
short-range
U
کوتاه مدت
short lived
U
کوتاه مدت
short-lived
U
کوتاه مدت
low frequency wave
U
موج کوتاه
anecdotes
U
قصهء کوتاه
anecdote
U
قصهء کوتاه
paddle
U
پاروی کوتاه
paddled
U
پاروی کوتاه
paddles
U
پاروی کوتاه
paddling
U
پاروی کوتاه
hide bound
U
کوتاه فکر
reefs
U
کوتاه کردن
reef
U
کوتاه کردن
short period
U
دوره کوتاه
short precision
U
دقت کوتاه
escopette
U
قرابینه کوتاه
escopet
U
قرابینه کوتاه
epigrammatical
U
کوتاه ونیشدار
punches
U
کوتاه قطور
punched
U
کوتاه قطور
punch
U
کوتاه قطور
easy term
U
کوتاه مدت
draw in
U
کوتاه شدن
shortest
U
کوتاه مدت
shortest
U
کوتاه کردن
detruncation
U
کوتاه شدگی
shorter
U
کوتاه مدت
detruncate
U
کوتاه کردن
shorter
U
کوتاه کردن
catnaps
U
چرت کوتاه
hidebound
U
کوتاه فکر
scutter
U
دو باگامهای کوتاه
hare sighted
U
کوتاه بین
short blast
U
بوق کوتاه
half timber
U
الوار کوتاه
short blast
U
سوت کوتاه
short brittle
U
شکننده- کوتاه
short burst
U
رگبار کوتاه
half pint
U
کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical
U
کوتاه لب نویس
fubsy
U
کوتاه وکلفت
short circuit
U
اتصال کوتاه
short drop
U
دراپ کوتاه
morello
U
گیلاس دم کوتاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com