Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drawl
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elongate
U
کشیده کردن
elongating
U
کشیده کردن
elongates
U
کشیده کردن
conduct
U
اداره کردن کشیده شدن
conducts
U
اداره کردن کشیده شدن
conducted
U
اداره کردن کشیده شدن
conducting
U
اداره کردن کشیده شدن
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
drawlingly
U
کشیده
tense
U
کشیده
tensed
U
کشیده
long
U
کشیده
long-
U
کشیده
tenser
U
کشیده
oblongated
U
کشیده
longest
U
کشیده
drawn
U
کشیده
longs
U
کشیده
posttensioning
U
پس کشیده
longed
U
کشیده
longer
U
کشیده
tenses
U
کشیده
oblonated
U
کشیده
drew
U
کشیده شد
tensing
U
کشیده
tensest
U
کشیده
leptosome
U
کشیده تن
indrawn
U
تو کشیده
leptokurtic
U
کشیده
threaded
U
نخ کشیده
ectomorph
U
کشیده تن
deep drawn
U
از ته دل کشیده
ectomorphy
U
کشیده تنی
tensive
U
کشیده شدنی
in tow
<idiom>
U
کشیده شده
linear
U
باریک کشیده
threaded
U
بند کشیده
flare
U
زبانه کشیده
flares
U
زبانه کشیده
saps
U
شیره کشیده از
flat trajectory
U
خط سیر کشیده
leptomorph
U
کشیده ریخت
intractile
U
کشیده نشدنی
flat fire
U
تیر کشیده
sapped
U
شیره کشیده از
vellum paper
U
کاغذمهره کشیده
extensive
U
بسیط کشیده
drag
U
کشیده شدن
sap
U
شیره کشیده از
indrawn
U
بداخل کشیده
deprived
U
محرومیت کشیده
ectomorphic type
U
سنخ کشیده تن
at full length
U
دراز کشیده
prolate
U
کشیده شده
chock-a-block
U
کاملا کشیده
couchant
U
دراز کشیده
tractile
U
کشیده شدنی
dragged
U
کشیده شدن
touse
U
کشیده شدن
deer neck
U
گردن کشیده
deep fetched
U
از ته دل کشیده شده
chock-a-block
U
بالا کشیده
drags
U
کشیده شدن
drawable
U
کشیده شدنی
pinxit
U
کشیده است
low angle fire
U
تیر کشیده
low angle
U
مسیر کشیده
long robe
U
صورت کشیده
chant
U
اهنگ ساده و کشیده
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
chanting
U
اهنگ ساده و کشیده
chanted
U
اهنگ ساده و کشیده
chants
U
اهنگ ساده و کشیده
underdraw
U
کشیده نشدن زه تا اخر
pencilled
U
با مداد کشیده شده
deep fetched
U
از ته سینه کشیده شده
oblongs
U
دوک مانند کشیده
oblong
U
دوک مانند کشیده
taut
U
محکم کشیدن کشیده
drawn on
U
کشیده شدن عهده
hell bent
U
به بیراهه کشیده شده
draws
U
کشیده شدن عهده
draw
U
کشیده شدن عهده
hell-bent
U
به بیراهه کشیده شده
lanternjaws
U
صورت لاغر و کشیده
if you please
U
بیزحمت زحمت کشیده
extendible
U
کشیده شدنی امتدادپذیر
satined paper
U
گاغذ مهره کشیده
hard drawn copper wire
U
سیم مسی کشیده شده
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
U
از دست زنش خیلی کشیده
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
wired
U
سیم کشیده مفتول دار
prone float
U
روی شکم با دستهای کشیده
come home
U
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory
U
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
in perspective
U
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole
U
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs .
U
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch
U
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether
U
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
jinrikisha
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinriki
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section
U
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
perspective grid
U
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore
U
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
U
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap
U
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic
U
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion
U
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic
U
نوشته شده کشیده شده
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source
U
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
stews
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tap
U
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping
U
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped
U
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
slackened
U
اهسته کردن
slacken
U
اهسته کردن
slackens
U
اهسته کردن
slackening
U
اهسته کردن
trickle charge
U
پر کردن اهسته
to slack up
U
کم کم اهسته کردن
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
decanting
U
اهسته خالی کردن
slowed
U
اهسته کردن یاشدن
decelerates
U
کندکردن اهسته کردن
decelerated
U
کندکردن اهسته کردن
decelerate
U
کندکردن اهسته کردن
gentle
U
اهسته ملایم کردن
gentler
U
اهسته ملایم کردن
slow
U
اهسته کردن یاشدن
decant
U
اهسته خالی کردن
gentlest
U
اهسته ملایم کردن
decants
U
اهسته خالی کردن
decanted
U
اهسته خالی کردن
decelerating
U
کندکردن اهسته کردن
slower
U
اهسته کردن یاشدن
elutriate
U
اهسته خالی کردن
slows
U
اهسته کردن یاشدن
slowing
U
اهسته کردن یاشدن
slowest
U
اهسته کردن یاشدن
fudges
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
cooing
U
اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed
U
اهسته بازمزمه ادا کردن
coo
U
اهسته بازمزمه ادا کردن
coos
U
اهسته بازمزمه ادا کردن
fudge
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
retard
U
عقب انداختن اهسته کردن
retards
U
عقب انداختن اهسته کردن
retarding
U
عقب انداختن اهسته کردن
plods
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
instil
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
U
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
pace
U
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced
U
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces
U
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
parade lap
U
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
paced
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com