English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cruiser U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruisers U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
taxiway U راه تاکسی یا باند تاکسی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
he does nothing but talk U فقط حرف میزند
it stings the conscience U وجدان را نیش میزند
roundsman U کسی که گشت میزند
server U بازیکنی که توپ را میزند
bassist U کسی که ویلون سل میزند
rounder U کسی که دور میزند
the horse refuses the fence U اسب از پر چین عقب میزند
It makes my stomach turn [over] . <idiom> U دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
he coins money U گویی پول سکه میزند
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
pone U کسیکه ورق بازی رابر میزند
smatterer U کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
milk walk U گشتی که شیر فروش میزند گشت
gold digger U زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
that is an offences to moralit U لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
winging U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
obstruction guard U میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
wisecracker U کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
card sharps U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
cab U تاکسی
cabs U تاکسی
taxicabs U تاکسی
shore boat U تاکسی اب
taxicab U تاکسی
Taxi U تاکسی
Taxi! U تاکسی!
malingerer U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerers U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
taxies U تاکسی یا خودروی
cabby U راننده تاکسی
taxies U تاکسی کردن
shore boat U تاکسی ساحلی
cab driver U رانندهی تاکسی
cab drivers U رانندهی تاکسی
taxiing U تاکسی خودروی
taxiing U تاکسی یا خودروی
cabman U راننده تاکسی
cabstand U توقفگاه تاکسی
taxiing U تاکسی کردن
cabbies U راننده تاکسی
taximan U راننده تاکسی
taxi U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی یا خودروی
taxied U تاکسی خودروی
taxied U تاکسی کردن
taxied U تاکسی یا خودروی
taxies U تاکسی خودروی
taxi U تاکسی کردن
cabbie U راننده تاکسی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
taxiway U مسیر تاکسی کردن
taximeter U مسافت نمای تاکسی
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
taximeter U نشان دهنده کرایه تاکسی
taxiway U جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
The cab neared [approached] 20th Street. U تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
minicab U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
minicabs U اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
smatterer U کسیکه بریده بریده حرف میزند
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
by water U با کشتی
puppis U کشتی دم
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
carinae U کشتی
carina U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
flat U پل کشتی
flattest U پل کشتی
afloat U در کشتی
ships U کشتی
ship کشتی
ship haven U یک کش کشتی
collier U کشتی
ark U کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
decks U پل کشتی
decked U پل کشتی
deck U پل کشتی
wrestling U کشتی
foreship U سر کشتی
vessels U کشتی
vessel U کشتی
hulk U کشتی
hulks U کشتی
on board a ship U در کشتی
catch U کشتی کج
bottoms U کشتی
bottom U کشتی
bilge U اب ته کشتی
argo U کشتی
on the water U در کشتی
aft U در پس کشتی
on shipboard U در کشتی
on the sea U در کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
ocean greyhound U کشتی تندرو
shipowner U مالک کشتی
shipowner U صاحب کشتی
midships U در میان کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
noah's a U کشتی نوح
coal whipper U زغال کش کشتی
greco roman U کشتی فرنگی
aeroboat U کشتی طیار
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
shipper U محموله کشتی
shipper U مسافر کشتی
motor vessel U کشتی موتوری
named vessel U کشتی مشخص
naval war U جنگ با کشتی
noah ark U کشتی نوح
ship propeller U پروانه کشتی
at the fore U در جلوی کشتی
in the hold U در انبار کشتی
on shipboard U سوار کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
bosuns U افسر کشتی
bulkheads U تیغه در کشتی
bo's'n U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
imbark U در کشتی گذاشتن
tonnage U فرفیت کشتی
shipload U بار کشتی
ship handling U مانور با کشتی
shipboard U صحنه کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com