Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to cut short
U
قطع کردن میان برکردن
double leg and inside turnover
U
دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
to cut off a corner
U
میان برکردن
shortcut
U
میان برکردن
to set in a roar
U
از خنده روده برکردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
fauna
U
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
simplex circuit
U
مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
to r.someone as a
U
کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
to i. anyone to a benefice
U
درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
heuristic reason
U
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
scarpbook
U
عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
erastianism
U
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
service peculiar
U
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
multidrop line
U
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
photo offset
U
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
bus network
U
سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
sortie
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sail
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
hunter track
U
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
capsizing
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
board
U
کشتی
decked
U
پل کشتی
vessel
U
کشتی
boarded
U
کشتی
hulks
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
puppis
U
کشتی دم
by water
U
با کشتی
foreship
U
سر کشتی
carina
U
کشتی
hulk
U
کشتی
carinae
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
bottom
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
ark
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
collier
U
کشتی
argo
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
on the sea
U
در کشتی
flat
U
پل کشتی
on the water
U
در کشتی
vessels
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
ships
U
کشتی
wrestling
U
کشتی
on shipboard
U
در کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
deck
U
پل کشتی
ship
کشتی
afloat
U
در کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
shipwreck
U
کشتی شکستگی
kelson or keelson
U
سقف ته کشتی
lighter aboard ship
U
کشتی دوبه بر
lumber carrier
U
کشتی تیر بر
wrecking
U
کشتی شکستگی
lading
U
بار کشتی
derrick
U
دکل کشتی
lime juicer
U
کشتی انگلیسی
wreck
U
کشتی شکستگی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
keel
U
تیر ته کشتی
tonnage
U
فرفیت کشتی
keel
U
حمال کشتی
keels
U
تیر ته کشتی
disembarks
U
از کشتی در اوردن
To launch a ship (boat).
U
کشتی به آب انداختن
wrestling
U
کشتی گیری
kedge
U
تغییرجهت کشتی
towing boat
U
کشتی یدک کش
keel shaped
U
شبیه ته کشتی
midships
U
در میان کشتی
matman
U
کشتی گیر
derricks
U
دکل کشتی
large ship
U
کشتی بزرگ
charters
U
اجاره کشتی
bosun
U
افسر کشتی
battleship
U
کشتی جنگی
battleships
U
کشتی جنگی
bosuns
U
افسر کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com