English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6742 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bartender U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sour mash U غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mock-ups U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
atrium U ان قسمت ازدهلیز قلب که خون سیاهرگی به ان می ریزد
hydraulic ram U تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
land crab n U خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
room-sized rug U فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
clientage U مشتریان پیروان
clientele U مشتریان پیروان
loyalty discount U تخفیف مشتریان دائم
loyalty rebate U تخفیف مشتریان دائم
credit rating U رتبه بندی اعتباری مشتریان
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
party boat U قایق بزرگ حامل مشتریان
al cololic drinks U مشروبات
home brew U مشروبات خانگی
spirits U مشروبات الکلی
moonlights U مهتاب مشروبات
moonlighting U مهتاب مشروبات
moonlight U مهتاب مشروبات
moonlighted U مهتاب مشروبات
spirit U مشروبات الکلی
spiriting U مشروبات الکلی
home-brew U مشروبات خانگی
alcohol U هرنوع مشروبات الکلی
sappy U کودن معتاد به مشروبات
pop U ترکیدن مشروبات گاز دار
popped U ترکیدن مشروبات گاز دار
milk punch U مشروبات مخلوط با شیر وقند
pops U ترکیدن مشروبات گاز دار
boozes U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
boozed U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
mull U معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
swizzle U انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
speakeasy U محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
acrasy U بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره شدت
rumrunner U ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fielded U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fields U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
acnerosacea U ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
responsible U متصدی
quartermaster U متصدی
operators U متصدی ها
users U متصدی ها
clerks U متصدی
operators U متصدی
quartermasters U متصدی
operator U متصدی
runners U متصدی
vacant U بی متصدی
warden U متصدی
incumbent U متصدی
incumbents U متصدی
in charge U متصدی
user U متصدی
operator U متصدی
clerk U متصدی
runner U متصدی
radioman U متصدی بی سیم
radarman U متصدی رادار
supplier U متصدی ملزومات
time keeper U متصدی اوقات
radio operator U متصدی بی سیم
salesperson U متصدی فروش
salespersons U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
suppliers U متصدی ملزومات
operator console U پیشانه متصدی
adman U متصدی اعلانات
radar operator U متصدی رادار
officers U مامور متصدی
radar man U متصدی رادار
acting U کفیل متصدی
chartulary U متصدی بایگانی
infirmarian U متصدی بیمارستان
cataloguer U متصدی کاتالوگ
cataloger U متصدی کاتالوگ
operator U متصدی دستگاه
yard man U متصدی محوطه
operator command U فرمان متصدی
officer U مامور متصدی
operator U متصدی ماشین
harbour master U متصدی بندر
unattended U بدون متصدی
ruling U رایج متصدی
fitter U متصدی نصب
signalman U متصدی علائم
receptionist U متصدی پذیرش
litter bearer U متصدی برانکارد
turf accountants U متصدی شرطبندی
operators U متصدی ماشین
signal man U متصدی علائم
winch driver U متصدی دوار
ammunition handler U متصدی مهمات
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
groundskeeper U متصدی زمین
auctioneer U متصدی مزایده
auctioneers U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
machine operator U متصدی ماشین
rulings U رایج متصدی
auctioneer U متصدی حراج
curators U نگهبان متصدی
receiver U متصدی دریافت
fitters U متصدی نصب
receivers U متصدی دریافت
operators U متصدی دستگاه
curator U نگهبان متصدی
data entry operator U متصدی داده دهی
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
pressman U متصدی ماشین چاپ
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
heater U متصدی گرم کردن
fish warden U متصدی امور شیلات
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
forwarder U متصدی حمل و نقل
teletypist U متصدی دوره نگاره
time keeper U متصدی اوقات کار
officers U متصدی ضابط عدلیه
orchardman U متصدی باغ میوه
orchardist U متصدی باغ میوه
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
contracting officer U افسر متصدی پیمان
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
boiler maker U متصدی دیگ بخار
heaters U متصدی گرم کردن
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
pressmen U متصدی ماشین چاپ
hold captain U متصدی انبار کشتی
church warden U متصدی دارایی کلیسا
majordomo U متصدی امور خانوادگی
common carrier U متصدی حمل ونقل
wagoner U متصدی حمل ونقل
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
prothonotary U متصدی امضاء احکام
turf accountant متصدی شرط بندی
carriers U متصدی حمل و نقل
carrier U متصدی حمل و نقل
officer U متصدی ضابط عدلیه
titular U متصدی دارای عنوانی
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
prontonotary U متصدی امضاء احکام
watertender U متصدی مخازن اب ناو
my p U متصدی پیش ازمن
stoker U متصدی سوخت کوره
biddy U متصدی نظافت خانه
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
vigorish U سود متصدی شرط بندی
firemen U متصدی اتش خانه موتور
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
time keeper U متصدی ثبت اوقات کار
fireman U متصدی اتش خانه موتور
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
signal box U توقف گاه متصدی علائم
to put in possession U مالکیت دادن متصدی کردن
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
engineman U درجه دار متصدی موتور
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
weeder U متصدی چیدن علف هرزه
billposter U متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
checkman U متصدی کنترل اب دیگ بخار
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com