English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irrepressible joy U کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
rigorist U کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
You cannot make bricks without straw. <proverb> U بى کاه نتوان خشت ساخت .
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
kittle cattle U ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
no enemy is insignificant U دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
irredeemably U جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
an impossible hat U کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> U آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
gospeller U کسیکه
dragman U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
whom U کسیکه
one who U کسیکه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
minimalist U کسیکه خرسنداست
constructionist U کسیکه قانون
introspectionist U کسیکه معتقد به
stalker U کسیکه میخرامد
whomso U بهر کسیکه
long shot U کسیکه درمسابقات
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
snorter U کسیکه خرناس میکشد
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
jogger U کسیکه اهسته می دود
joggers U کسیکه اهسته می دود
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
somnambulistic U کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
faunist U کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
purse bearer U کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
first nighter U کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
demonist U کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
libertine U کسیکه پابند مذهب نیست
light sleeper U کسیکه خوابش سبک است
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
hylicist U کسیکه معتقد به مادیات است
sitter U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitters U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
elephantiac U کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sandbagger U کسیکه کیسه شن بکار برد
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
libertines U کسیکه پابند مذهب نیست
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
contrapuntist U کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
negroid U کسیکه خون سیاهان در او باشد
pledger U کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
winegrower U کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
waxer U کسیکه موم مالی میکند
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
cessionary U کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
stargazer U کسیکه به ستاره ها خیره شده
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
revenant U کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
non entity U کسیکه بودونابوداو یکی است
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
proselyte U کسیکه تازه بدینی واردشود
fruiter U کسیکه درخت میوه میکارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
songwriter U کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
ortorian U کسیکه شرکت در خواندن بنماید
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
browser U کسیکه جسته وگریخته میخواند
loiter U :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
interpolator U کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
hylotheist U کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
syllogist U کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
loiterer U کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loiters U :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
would be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
undertaker U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertakers U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
the observed of all observers U کسیکه توجه همه سوی اوست
gainer U کسیکه سود میبرد استفاده کننده
engrosser U کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
jailŠetc U کسیکه زندان خانه اوشده است
landsman U کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
garreteer U کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
end gatherer U کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
head liner U کسیکه نامش دربالای صفحهای نموداراست
knocker up U کسیکه بردرخانه هامیزندتاکارگران را ازخواب بیدارکند
hemiplegic U کسیکه نیم بدنش فلج است
heteroclite U کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
loitered U :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
loitering U :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
knobbler U کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
octoroon U کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
death watch U پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
undertaking U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
bedder U لله کسیکه بچه را خواب میکند
misanthropist U کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
demonstrationist U کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
pone U کسیکه ورق بازی رابر میزند
orthoepist U کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
prison bird U کسیکه زندان خانه او شده است
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
moonlighter U کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
covenantee U کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
canonist U کسیکه قانون شرع یا شرعیان بداند
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com