Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
faunist
U
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
feasability study
U
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice
U
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
offhanded
U
بی مطالعه
etude
U
مطالعه
study
U
مطالعه
off hand
U
بی مطالعه
extemporal
U
بی مطالعه
offhandedly
U
بی مطالعه
perusal
U
مطالعه
extemporarily
U
بی مطالعه
studying
U
مطالعه
studies
U
مطالعه
reading
U
مطالعه
readings
U
مطالعه
studios
U
اطاق مطالعه
studio
U
اطاق مطالعه
lucubration
U
مطالعه سخت
system study
U
مطالعه سیستم
studied
U
از روی مطالعه
at sight
U
بی مطالعه قبلی
praxeology
U
مطالعه رفتارانسان
portable standard
U
چراغ مطالعه
impromptu
U
بی مطالعه تصنیف
study habits
U
عادتهای مطالعه
unstudied
U
مطالعه نشده
motion study
U
مطالعه ی حرکت
feasibility study
U
مطالعه امکانپذیری
bolt
[examine]
U
مطالعه کردن
study
U
مطالعه کردن
evaluate
U
مطالعه کردن
surveys
U
مطالعه مجمل
check
U
مطالعه کردن
determine
U
مطالعه کردن
enquire into
U
مطالعه کردن
examine
U
مطالعه کردن
investigate
U
مطالعه کردن
explore
U
مطالعه کردن
scrutinize
U
مطالعه کردن
inspect
U
مطالعه کردن
look into
U
مطالعه کردن
surveyed
U
مطالعه مجمل
analyse
[British]
U
مطالعه کردن
analyze
[American]
U
مطالعه کردن
assay
U
مطالعه کردن
survey
U
مطالعه کردن
survey
U
مطالعه مجمل
dissect
[analyse]
U
مطالعه کردن
analysing
U
جزئیات را مطالعه کردن
psychognosis
U
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
U
مطالعه عمیق روانی
self study
U
مطالعه پیش خود
thought out
U
سنجیده مطالعه شده
analyzes
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
U
جزئیات را مطالعه کردن
thought-out
U
سنجیده مطالعه شده
analyses
U
جزئیات را مطالعه کردن
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
demography
U
مطالعه مهاجرت جمعیت
subjects
U
مبحث موضوع مطالعه
subjected
U
مبحث موضوع مطالعه
subject
U
مبحث موضوع مطالعه
criminology
U
مطالعه علمی جرم
teleology
U
مطالعه حکمت غایی
analyse
U
جزئیات را مطالعه کردن
subjecting
U
مبحث موضوع مطالعه
to study out
U
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
analysed
U
جزئیات را مطالعه کردن
ethnography
U
مطالعه علمی نژادها
teppetology
U
مطالعه ریشه ای فرش
metallography
U
مطالعه الیاژهای فلزی
to pore
[over; on]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
cella
U
[اتاق مطالعه ی راهبها]
geologic survey
U
مطالعه زمین شناسی
feasibility study
U
مطالعه امکان سنجی
myrmecologyt
U
مطالعه علمی مورچگان
analyzing
U
جزئیات را مطالعه کردن
geophysical survey
U
مطالعه خواص فیزیکی زمین
studies
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
studying
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
reconsidering
U
مجددا درامری مطالعه کردن
angiology
U
مطالعه عروق خونی و لنفی
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
articulated machine lamp
U
چراغ مطالعه با گردن تاشو
capability study
U
مطالعه امکان انجام کار
consumer research
U
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
gastroenterology
U
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
methods of economic study
U
روشهای مطالعه علم اقتصاد
humanist
U
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
integrate circuit technology
U
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
study
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
flexible arm lamp
U
چراغ مطالعه قابل انعطاف
ethnology
U
علم مطالعه نژادها و اقوام
to make a study of something
U
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
toponymy
U
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
reconsider
U
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsiders
U
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
optics
U
علم مطالعه در خواص نور
rheological
<adj.>
U
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsidered
U
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
protohistory
U
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
endocrinology
U
علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
commodity approach
U
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
semitics
U
مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
symbology
U
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
theogony
U
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
to poreone's eyes out
U
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
skimmer
U
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
crystallography
U
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
glottochronology
U
مبحث مطالعه سیر تکامل زبانهای مختلف
dysgenics
U
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
speleology
U
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
helminthology
U
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
theogonic
U
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
bioastronautics
U
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
mock up
U
مدلی باندازه طبعی وکامل برای مطالعه وازمایش
pragmatics
U
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
morphophonemics
U
مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
gestalt psychology
U
مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
ideologist
U
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
whom
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
blessed is he who
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
gospeller
U
کسیکه
epizoology
U
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
impromptu
U
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
epizootiology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
whomso
U
بهر کسیکه
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
long shot
U
کسیکه درمسابقات
constructionist
U
کسیکه قانون
stalker
U
کسیکه میخرامد
casework
U
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
After dinner he likes to retire to his study.
U
پس از شام او
[مرد]
دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
input output analysis
U
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
watcher
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
songwriter
U
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
stargazer
U
کسیکه به ستاره ها خیره شده
soliloquizer
U
کسیکه باخود حرف میزند
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
inductee
U
کسیکه وارد خدمت شده
soliloquist
U
کسیکه باخود حرف میزند
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com