Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
second fiddle
U
کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer order
U
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
umbellulate
U
دارای گل اذین چتری فرعی
polygenist
U
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
knight marshal
U
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
compound complex
U
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
subspecies
U
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
U
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
implied task
U
وفایف استنتاجی
function keys
U
کلیدهایانجام وفایف
specified tasks
U
وفایف تصریحی
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
wifehood
U
وفایف زوجیت
muliebrity
U
وفایف زنانه زنانگی
physiology
U
علم وفایف الاعضاء
toe the line
<idiom>
U
انجام وفایف شخصی
assignment of tasks
U
واگذار کردن وفایف
job description
U
شرح وفایف شغلی
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
position
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
positioned
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
that is beyond my duty
U
این از وفایف من خارج است
physiologic
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
physiological
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
he is nehgent of his duties
U
در انجام وفایف خودسهل انگار است
entoptics
U
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
condonation
U
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
manning table
U
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
exquatur
U
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
sublease
U
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
automonitor
U
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
roster
U
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
rosters
U
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
parenthood
U
مقام والدین وفایف والدین
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
gospeller
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
blessed is he who
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
whomso
U
بهر کسیکه
long shot
U
کسیکه درمسابقات
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
stalker
U
کسیکه میخرامد
constructionist
U
کسیکه قانون
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
tributaries
U
فرعی
half deck
U
پل فرعی
subsidiaries
U
فرعی
adverse reaction
U
اثر فرعی
incidents
U
فرعی
accessory
U
فرعی
secondary
U
فرعی
minor
U
فرعی
by-effect
U
اثر فرعی
byeffect
U
اثر فرعی
tributary
U
فرعی
branch line
U
خط فرعی
subalterns
U
فرعی
subaltern
U
فرعی
branch lines
U
خط فرعی
secondary effect
U
اثر فرعی
succursal
U
فرعی
fall-out
[side effect]
U
اثر فرعی
incident
U
فرعی
adjunct
U
فرعی
lateral
U
فرعی
adjuncts
U
فرعی
extrinsic
U
فرعی
petty
U
فرعی
second class
U
فرعی
spillover effect
U
اثر فرعی
by
U
فرعی
subsidiary
U
فرعی
sub dam
U
سد فرعی
inferior
U
فرعی
derivatives
U
فرعی
inferiors
U
فرعی
min
U
فرعی
ancillary
U
فرعی
derivative
U
فرعی
accessorial
U
فرعی
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
stargazer
U
کسیکه به ستاره ها خیره شده
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
autodidact
U
کسیکه پیش خود میاموزد
ortorian
U
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
libertine
U
کسیکه پابند مذهب نیست
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
chain smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
contrapuntist
U
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
chain-smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
cessionary
U
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
browser
U
کسیکه جسته وگریخته میخواند
negroid
U
کسیکه خون سیاهان در او باشد
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
non entity
U
کسیکه بودونابوداو یکی است
sitters
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
sitter
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
lobbyer
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
paradoxist
U
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
deadhead
U
کسیکه بدون بلیط سوار
paperhanger
U
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
pledger
U
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
prankster
U
کسیکه شوخی زننده کند
pranksters
U
کسیکه شوخی زننده کند
light sleeper
U
کسیکه خوابش سبک است
lobbyist
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
winegrower
U
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
demonist
U
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
sweater
U
کسیکه عرق میکند پلوور
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
sweaters
U
کسیکه عرق میکند پلوور
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
fruiter
U
کسیکه درخت میوه میکارد
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
first nighter
U
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
watcher
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
revenant
U
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
elephantiac
U
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
embracer
U
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
watchers
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
inductee
U
کسیکه وارد خدمت شده
fillbelly
U
کسیکه درکاری حریص باشد
fruitarian
U
کسیکه با میوه زندگی میکند .
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
falconer
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
faunist
U
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
songwriter
U
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
presentee
U
کسیکه چیزی باوعرضه شده
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
soliloquizer
U
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist
U
کسیکه باخود حرف میزند
sandbagger
U
کسیکه کیسه شن بکار برد
falconers
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
proselyte
U
کسیکه تازه بدینی واردشود
processionist
U
کسیکه با دستهای راه میافتد
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
subsidiaries
U
متمم فرعی
bypath
U
جاده فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com