English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to suit the action to the word U کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to change somebody's ways U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
slims U لاغرشدن وکردن
slimming U لاغرشدن وکردن
slimmest U لاغرشدن وکردن
slim U لاغرشدن وکردن
slimmed U لاغرشدن وکردن
intimating U معنی دادن گفتن
intimate U معنی دادن گفتن
intimates U معنی دادن گفتن
intimated U معنی دادن گفتن
extols U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolled U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extol U ارتقاء دادن اغراق گفتن
mump U زیر لب گفتن فریب دادن
extolling U ارتقاء دادن اغراق گفتن
splinters U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splinter U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintered U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintering U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
deeds U کردار
conducting U کردار
conation U کردار
karma U کردار
conducts U کردار
conduct U کردار
conducted U کردار
act U کردار
deed U کردار
acted U کردار
exploiting U کردار
actions U کردار
exploit U کردار
exploits U کردار
action U کردار
ethologist U کردار شناس
economic behaviour U کردار اقتصادی
issue U کردار اولاد
ethology U کردار شناسی
issues U کردار اولاد
issued U کردار اولاد
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
jest U کردار طعنه زدن
jests U کردار طعنه زدن
iniquitous deeds U کردار زشت یا شریرانه
amnestic apraxia U کردار پریشی یاد زدایشی
well doing U نیکو کار درست کردار
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
embarrassing clanger [British E] U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
mind your p's and qs U در گفتار و کردار خود بهوش باشید
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
embarrassing blunder U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
adduse U گفتن
inform U گفتن
utter U گفتن
to give utterance to U گفتن
informing U گفتن
saith U گفتن
informs U گفتن
pshaw U اه گفتن
rehearsing U گفتن
viyuperate U بد گفتن
uttered U گفتن
relate U گفتن
utters U گفتن
utterance U گفتن
utterances U گفتن
rehearse U گفتن
to weep out U گفتن
relates U گفتن
to tell a story U گفتن
get out U گفتن
rehearsed U گفتن
iteration U گفتن
mouthed U گفتن
tell U گفتن
let (someone) know <idiom> U گفتن
let out <idiom> U گفتن
bubbled U گفتن
telling-off U گفتن
bubble U گفتن
mouthing U گفتن
tells U گفتن
mouths U گفتن
bubbles U گفتن
say U گفتن
bubbling U گفتن
vituperate U بد گفتن
rehearses U گفتن
says U گفتن
mouth U گفتن
to trot out U شر و ور تکراری گفتن
come clean <idiom> U راست گفتن
applaud U افرین گفتن
applauds U افرین گفتن
applauded U افرین گفتن
to regurgitate U شر و ور تکراری گفتن
applauding U افرین گفتن
to draw the long U اغراق گفتن
congratulating U شادباش گفتن
to bid welcome U خوشامد گفتن
mistimes U بیموقع گفتن
mistime U بیموقع گفتن
quips U ایهام گفتن
quipping U ایهام گفتن
lay to U دروغ گفتن
to blunder out U بی فکرانه گفتن
quipped U ایهام گفتن
lalophobia U گفتن هراسی
quip U ایهام گفتن
observing U گفتن برپاداشتن
observes U گفتن برپاداشتن
observed U گفتن برپاداشتن
observe U گفتن برپاداشتن
shush U هیس گفتن
to blunder out U جویده گفتن
rejoining U در پاسخ گفتن
ha U اهان گفتن
interjecting U بطورمعترضه گفتن
interjected U بطورمعترضه گفتن
belies U دروغ گفتن
belied U دروغ گفتن
repeat U باز گفتن
tell the truth U حقیقت را گفتن
interject U بطورمعترضه گفتن
repeat U دوباره گفتن
restates U باز گفتن
restated U باز گفتن
restate U باز گفتن
belie U دروغ گفتن
blaring U بافریاد گفتن
blares U بافریاد گفتن
blared U بافریاد گفتن
blare U بافریاد گفتن
interjects U بطورمعترضه گفتن
restating U باز گفتن
congratulate U تبریک گفتن
to draw the long bow U اغراق گفتن
to pile it on U اغراق گفتن
to throw the hatchet U اغراق گفتن
swears U ناسزا گفتن
swear U ناسزا گفتن
belying U دروغ گفتن
daresay U با جرات گفتن
repeats U باز گفتن
repeats U دوباره گفتن
congratulating U تبریک گفتن
congratulates U شادباش گفتن
congratulates U تبریک گفتن
congratulated U شادباش گفتن
congratulated U تبریک گفتن
congratulate U شادباش گفتن
jests U مزاح گفتن
parlance U طرزسخن گفتن
speaks U سخن گفتن
panegyrize U مدح گفتن
recount U یکایک گفتن
tittle-tattle U یاوه گفتن
tittle tattle U یاوه گفتن
blethers U بیهوده گفتن
blethers U مزخرف گفتن
outvoice U موثرترسخن گفتن از
outvoice U بلندترسخن گفتن از
blethering U بیهوده گفتن
blethering U مزخرف گفتن
reviles U ناسزا گفتن
blethered U بیهوده گفتن
blethered U مزخرف گفتن
blether U بیهوده گفتن
reviled U ناسزا گفتن
blether U مزخرف گفتن
take leave of U بدرود گفتن با
recounted U یکایک گفتن
tack tall U گزاف گفتن
speak U سخن گفتن
acclaim U افرین گفتن
speak the trurh U صادقانه گفتن
speak the trurh U راست گفتن
acclaimed U افرین گفتن
to say a word U سخن گفتن
say a word U سخن گفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com