English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2095 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underbody U قسمت بدنه قایق در زیر اب
heel U قسمت عقبی بدنه قایق
heels U قسمت عقبی بدنه قایق
topsides U قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
head U بعد بالایی کتاب یا بدنه
gunwale U لبه بالایی دیواره قایق
upside U قسمت بالایی فوقانی
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
top of the loom U قسمت بالایی یا فوقانی دار [قالی]
geison U [سنگ سیاه در قسمت بالایی کتیبه های کلاسیک]
monohull U قایق با یک بدنه
hulls U بدنه قایق
hull U بدنه قایق
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
multihull U قایق با بیش از یک بدنه
trimaran U قایق با 3 بدنه موازی
trimarans U قایق با 3 بدنه موازی
catamaran U قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
displacement hull U قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
catamarans U قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
waterline U خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
planing hull U بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
amidship U قسمت میانی قایق
bow U قسمت جلوی قایق
beam U عریضترین قسمت قایق
beams U عریضترین قسمت قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bows U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
skag U قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
sternman U پاروزن قسمت عقب قایق باریک
skeg U قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
quarter U یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
pounce U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant U درحال رویش درحال رشد
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
fowling piece U تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
deliver U هدفگیری
aim U هدفگیری
aims U هدفگیری
aimed U هدفگیری
delivers U هدفگیری
mine casemate U بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
point of aim U نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
red zone U دایره قرمز صفحه هدفگیری
rifle salute U احترام با تفنگ سلام با تفنگ
rifle shot U تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
fowling piece U تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
instinctive shooting U هدفگیری بدون کمک وسایل دید
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
buoyant mine case U بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
freestyle U مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
over U بالایی
upwards U بالایی
over- U بالایی
upper U بالایی
upperlimit U حد بالایی
uppers U بالایی
upper deck U پل بالایی
upper limit U حد بالایی
superiors U بالایی
uphill U سر بالایی
upward U بالایی
accolade U سر بالایی
accolades U سر بالایی
superior U بالایی
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
climbing lane U خط اضافی در سر بالایی
surface width U عرض بالایی
upper floor U اشکوب بالایی
topping lift U مهار بالایی
topsawyer U اره کش بالایی
upper transit U تار بالایی
to toil up hill U بسختی از سر بالایی رفتن
upper flammability limit U حد بالایی اشتعال پذیری
head U بخش بالایی وسیله
gunnel U لبه بالایی دیوارکشتی
gunwale U لبه بالایی دیوارکشتی
roll in <idiom> U باقیمت بالایی رسیدن
juice moustache U رد آبمیوه روی لب بالایی
beer moustache U رد آبجو روی لب بالایی
upper wing U بال بالایی در هواپیمای دوباله
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
moustache U رد نوشیدنی روی لب بالایی [مانند شیر یا آبجو و غیره]
deceleron U شهپری که بصورت نیمه هی بالایی و پایینی جدا میشود
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
feverous U درحال تب
suspense U درحال تعلیق
amort U درحال مرگ
dormant U درحال کمون
suspensive U درحال تعلیق
latent U درحال کمون
amok U درحال جنون
in a wrought up state U درحال عصبانی
sejant U درحال جلوس
station U جا درحال سکون
shiveringly U درحال لرز
stationed U جا درحال سکون
stations U جا درحال سکون
blushingly U درحال شرمندگی
suspensive U درحال توقف
in child birth U درحال زایمان
reelingly U درحال تلوتلو
nascent U درحال تولد
on the boil U درحال جوشیدن
perdu U درحال کمین
struck U درحال اعتصاب
dying U درحال نزع
on stream U درحال فعالیت
functioning U درحال کار
to be on the grin U درحال پوزخندبودن
perdue U درحال کمین
on one's knees U درحال خضوع
kissing kind U درحال اشتی
moribund U درحال نزع
at the present moment U درحال حاضر
high water U دریا درحال مد
perlexedly U درحال اشفتگی
aglow U درحال اشتعال
ongoing U درحال پیشرفت
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
in one's cups U درحال میگساری و مستی
pounced U درحال حمله با پنجه
sobersided U فروتن درحال هوشیاری
pounce U درحال حمله با پنجه
tranquil U بی جنبش درحال سکون
jump kick U شوت درحال پرش
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
sacking U درحال یورش وچپاول
declining industry U صنعت درحال تنزل
swing up U درحال تاب خوردن
flutteringly U درحال اشفتگی مضطربانه
hang up U درحال معلق ماندن
hanging U اویزان درحال تعلیق
flagrante delicto U درحال ارتکاب جرم
rising U درحال ترقی یا صعود
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
pounces U درحال حمله با پنجه
hang-up U درحال معلق ماندن
enravish U درحال جذبه انداختن
sejant U درحال چمباتمه زدن
enrapture U درحال جذبه انداختن
saleintiant U درحال جست وخیز
saleint U درحال جست وخیز
hovers U درحال توقف پر زدن
hovered U درحال توقف پر زدن
about to do something <idiom> U درحال انجام کاری
hang-ups U درحال معلق ماندن
ramblingly U درحال گردش یاولگردی
hover U درحال توقف پر زدن
goods intake U کالاهای درحال تحویل
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
pouncing U درحال حمله با پنجه
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
super U : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
present arms U سلام درحال پیش فنگ
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com