Perdic | کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	knock knee U	کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	amuck U	یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
	articles of food U	موادغذایی یا خوراکی
	catabolism U	سوخت موادغذایی دربافت ها فروساخت
	central food preparation facility U	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
	buckles U	زانو شدن خمیدگی زانو
	buckled U	زانو شدن خمیدگی زانو
	buckle U	زانو شدن خمیدگی زانو
	intercoastal U	رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
	alpha herculis U	الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
	popliteal U	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
	poplitaeal U	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
	to fall short U	نرسیدن
	to miss fire U	نرسیدن
	to come a mucker U	به نتیجه نرسیدن
	to fall through U	به نتیجه نرسیدن
	to be dashed to the ground U	به نتیجه نرسیدن
	to miss one's tip U	بمقصود نرسیدن
	miscarrying U	بجایی نرسیدن
	miscarry U	بجایی نرسیدن
	miscarries U	بجایی نرسیدن
	to came a howler U	به نتیجه نرسیدن
	to fall to the ground U	به نتیجه نرسیدن
	fall through U	به نتیجه نرسیدن
	talk out of <idiom> U	به نتیجه نرسیدن
	to come to grief U	به نتیجه نرسیدن
	slow-down <idiom> U	به توقف کامل نرسیدن
	malnutrition U	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
	gangrene U	فساد عضو براثر نرسیدن خون
	Better late than never! <proverb> U	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
	Better late than never. <proverb> U	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
	bedsore U	زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
	in line processing U	پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
	pipe bend or knee U	زانو
	marrow bone U	زانو
	gooseneck U	زانو
	geniculation U	زانو
	knee high U	تا زانو
	marrow bones U	زانو
	knee-deep U	زانو رس
	knapper U	زانو
	kneeler U	زانو زن
	elbow U	زانو
	knees U	زانو
	knee U	زانو
	trap U	زانو
	goose neck U	زانو
	mooreup U	زانو
	hiza U	زانو
	elbowed U	زانو
	knee deep U	زانو رس
	elbows U	زانو
	patella U	کشکک زانو
	kneel U	زانو زدن
	genuflect U	زانو خم کردن
	patella U	کاسه زانو
	weak-kneed U	سست زانو
	knee-high U	بلند تا سر زانو
	marrow bones U	قاب زانو
	marrow bone U	قاب زانو
	kneeled U	زانو زدن
	kneels U	زانو زدن
	patellae U	کاسه زانو
	herculis U	زانو زده
	kneecaps U	کاسه زانو
	genuflexion U	خم کردن زانو
	genuflection U	خم کردن زانو
	hock U	ختمی پس زانو
	genuflects U	زانو خم کردن
	knee cap U	کاسه زانو
	genuflecting U	زانو خم کردن
	hercules U	زانو زده
	genuflected U	زانو خم کردن
	patellae U	کشکک زانو
	knee cap U	گنده زانو
	knees U	زانو دارکردن
	overknee U	از زانو گذرنده
	popliteal artery U	شریان پس زانو
	popliteal tendon U	پی زیر زانو
	popliteus U	ماهیچه پس زانو
	scutum U	کاسه زانو
	tendimitis U	ورم زانو
	tendinitis U	ورم زانو
	the water was overknee U	اب از زانو میگذشت
	to bend the knee U	خم کردن زانو
	kneecap U	کاسه زانو
	knee U	زانو دارکردن
	cross legged U	چهار زانو
	down on your knees U	زانو بزنید
	knee hole U	جای زانو
	knee joint U	زانو زانویی
	knee pan U	کاسه زانو
	knee piece U	زانو بند
	kneehole U	جای زانو
	knee joint U	مفصل زانو
	kneeling position U	وضعیت به زانو
	weak kneed U	سست زانو
	kneepan U	کاسه زانو
	popliteal tendon U	وتر پشت زانو پی
	patellate U	مانند کاسه زانو
	knee jerk reflex U	بازتاب پرش زانو
	housemaid's knee U	اماس کاسه زانو
	patellar U	مانند کاسه زانو
	patellar tendon U	زردپی کشکک زانو
	knee pain U	زانو درد [پزشکی]
	patellar reflex U	بازتاب پرش زانو
	hercules U	بر زانو نشسته راقص
	avalement U	حالت فنری زانو
	herculis U	بر زانو نشسته راقص
	knee-jerk U	حرکت غیر ارادی زانو
	to kneel U	پیش کسی زانو زدن
	bermuda shorts U	شلوار کوتاه تا زیر زانو
	kneehole U	جای زانو ویادرزیر میزتحریر
	to bow one's knee or back U	زانو یا کمر کسی خم شدن
	hamstring U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	hamstrings U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	knuckle kneed U	دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
	hamstringing U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	hamstrung U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	kow-towed U	زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
	kow-tow U	زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
	kow-towing U	زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
	kow-tows U	زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
	tinga U	پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
	knee paddling U	پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
	kill spring U	فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
	knickers U	شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
	goose step U	رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
	mantelletta U	شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
	patelliform U	مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
	if the knee is affected U	اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
	surfer's knot U	ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
	body stockings U	جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
	body stocking U	جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
	inside U	درون
	interiors U	درون
	ben U	درون
	internally U	از درون
	endocarp U	درون بر
	inward U	درون
	cores U	درون
	core U	درون
	reentrant U	درون رو
	insides U	درون
	inly U	از درون
	inhaul line U	درون کش
	endogenous U	درون زا
	interiorly U	از درون
	in the recesses of the heart U	در درون دل
	abintra U	از درون
	interior U	درون
	inbound U	به درون
	goose step U	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
	endoderm U	درون پوست
	endogenous U	درون زاد
	endogen U	درون زایی
	endogamy U	درون همسری
	endogamous U	درون همسری
	endocrinology U	درون ریزشناسی
	endocardium U	درون شامه دل
	underground water U	اب درون زمین
	transcrystalline U	درون بلورهای
	online U	درون خطی
	ataraxia U	ارامش درون
	subjectivism U	درون گرایی
	self reflection U	درون اندیشی
	autochthonous U	درون خیز
	pronation U	درون گرداندن
	retropulsion U	درون ریزی
	endobiotic U	درون بافتی
	located inside U	در درون قرارگرفته
	ingrowing U	درون رویان
	insalivate U	درون یورش
	ingression U	درون روی
	influent U	درون ریز
	intramolecular U	درون ذرهای
	intramolecular U	درون مولکولی
	intramuscular U	درون ماهیچهای
	intrapersonal U	درون فردی
	idiotropic U	درون نگر
	intramuscular U	درون عضلانی
	inlier U	درون هشته
	intraindividual U	درون فردی
	intrafusal U	درون دوکی
	inrush U	درون یورش
	inpouring U	بسوی درون
	interstitial U	درون شبکهای
	intracellular U	درون یاختهای
	intracranial U	درون جمجمهای
	inner directed U	درون وابسته
	intradermal U	درون پوستی
	intradermic U	درون پوستی
	intrapsychic U	درون روانی
	intrastate U	درون ایالتی
	endosmose U	درون راند
	endoscope U	درون بین
	endopsychic U	درون روانی
	endoplasm U	درون مایه
	endophagous U	درون خوار
	endomorph U	درون دگرگون
	endolymph U	درون- لنف