English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6357 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decrementation U کاهش پلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
Other Matches
stepped up separation U حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
incrementally U تغییرات پلهای
fiddle blocks U قرقره پلهای
quantize U پلهای کردن
variable speed drive U محرکه پلهای
companionway U نرده پلهای
companionways U نرده پلهای
quantizer U پلهای کننده
variable speed transmission U گیربکس پلهای
multiple contact switch U کلید پلهای
step function U تابع پلهای
stepping switch U گزینه پلهای
decrement U کاستن پلهای
deflection potentiometer U پتانسیومتر پلهای
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
cone pulley drive U محرکه صفحه پلهای
sidesteps U صعود پلهای از پهلو
sidestepping U صعود پلهای از پهلو
sidestepped U صعود پلهای از پهلو
sidestep U صعود پلهای از پهلو
stepwise elution analysis U تجزیه شستشوی پلهای
cross wall U دیوار پلهای عرضی
topside U پلهای باز ناو
step drawdown test U ازمایش لغت پلهای در چاه
sidestep traverse U صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
burn one's bridges behind one <idiom> U پلهای پشت سرش راخراب کردن
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
tusk tenon U زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reduction U کاهش
attenuation U کاهش
decrement U کاهش
abatement U کاهش
shrinkage U کاهش
depreciatory U کاهش
rebate U کاهش
subraction U کاهش
reductions U کاهش
degression U کاهش
rebates U کاهش
decline U کاهش
downturns U کاهش
downturn U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
imminution U کاهش
dampest U کاهش
dampers U کاهش
declined U کاهش
spoils U کاهش
diminution U کاهش
subtraction U کاهش
declining U کاهش
declines U کاهش
damp U کاهش
mitigation U کاهش
concession U کاهش
wastage U کاهش
decreases U کاهش
deduction U کاهش
decrease U کاهش
decreased U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
slowdowns U کاهش
slowdown U کاهش
acceptances U کاهش
subrtraction U کاهش
slow down U کاهش
devaluation U کاهش
scale down U کاهش
acceptance U کاهش
falling off U کاهش
relief U کاهش
falling-off U کاهش
drive reduction U کاهش سائق
decrease in value U کاهش ارزش
palliation U کاهش درد
detraction U کاهش کسرشان
shrinking U کاهش یافتن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
disinvestment U کاهش سرمایه
disinflation U کاهش ورم
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
detraction U کاهش توجه
easement U کاهش درد
decrement U میزان کاهش
easing U کاهش درد
dishoarding U کاهش ذخیره
dishoarding U کاهش اندوخته
disinflation U کاهش تورم
abatement [of pain] U کاهش درد
monetary contraction U کاهش پول
drop in temperature U کاهش دما
palliator U کاهش دهنده
prereduction U کاهش اولیه
price reduction U کاهش قیمت
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
wage cuts U کاهش دستمزد
tax deduction U کاهش مالیات
tax cuts U کاهش مالیات
taper off U کاهش یافتن
speed reduction U کاهش سرعت
scale down U کاهش مقیاس
reduction factor U ضریب کاهش
scale down U کاهش تدریجی
reductionism U کاهش گری
reductional U تبدیل کاهش
palliation U کاهش دادن
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
fall in temperature U کاهش دما
indiminishable U کاهش ناپذیر
intensity decrease U کاهش شدت
lapse rate U اهنگ کاهش
lapse time U زمان کاهش
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
minuend U کاهش یاب
mitigative U مایه کاهش
reduction ratio U نسبت کاهش
wane U کاهش یافتن
depreciation U کاهش بها
decreases U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
rebate U تخفیف کاهش
rebates U تخفیف کاهش
shrink U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
abatement U کاهش الودگی
deceleration U کاهش سرعت
decrease U کاهش یافتن
extinction U کاهش نور
slake U کاهش فرونشستن
slaked U کاهش فرونشستن
reductions U کاهش احیاء
waned U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
reduction U کاهش احیاء
devaluation U کاهش نرخ
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
slakes U کاهش فرونشستن
lessens U کاهش دادن
deduction U کاهش تفریق
anaphrodisia U کاهش شهوت
reduces U کاهش یافتن
abatable U کاهش پذیر
reduce U کاهش یافتن
reducing U کاهش یافتن
depopulation U کاهش نفوس
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
abate U بزورتصرف کردن کاهش
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
abated U بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
reductions U تحویل استحاله کاهش
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
depreciation U کاهش بها استهلاک
abates U بزورتصرف کردن کاهش
slumped U کاهش فعالیت رکود
abating U بزورتصرف کردن کاهش
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
devaluation U کاهش ارزش پول
depletion U کاهش منابع طبیعی
break in share prices U کاهش قیمت سهام
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
brown out U کاهش جریان برق
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
work decrement U کاهش بازده کار
reduced mass U جرم کاهش یافته
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
reduction U تحویل استحاله کاهش
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
Recent search history Forum search
1offshoring
3معنی کلمه retraction چیست؟
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com