Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mark down
U
کاهش قیمت
price reduction
U
کاهش قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
depreciation of currency
U
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
real balance effect
U
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
Other Matches
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
mitigation
U
کاهش
spoils
U
کاهش
decreases
U
کاهش
reductions
U
کاهش
decreased
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
falling off
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
reduction
U
کاهش
spoil
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
decrease
U
کاهش
declines
U
کاهش
declined
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
decline
U
کاهش
downturns
U
کاهش
downturn
U
کاهش
degression
U
کاهش
concession
U
کاهش
declining
U
کاهش
diminution
U
کاهش
rebates
U
کاهش
rebate
U
کاهش
relief
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
abatement
U
کاهش
wastage
U
کاهش
slow down
U
کاهش
scale down
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
dampest
U
کاهش
decrement
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
deduction
U
کاهش
imminution
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
abatement
U
کاهش الودگی
speed reduction
U
کاهش سرعت
deceleration
U
کاهش سرعت
lessened
U
کاهش دادن
monetary contraction
U
کاهش پول
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
tax cuts
U
کاهش مالیات
tax deduction
U
کاهش مالیات
shrinking
U
کاهش یافتن
rebates
U
تخفیف کاهش
lessens
U
کاهش دادن
rebate
U
تخفیف کاهش
shrink
U
کاهش یافتن
lessening
U
کاهش دادن
shrinks
U
کاهش یافتن
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wane
U
کاهش یافتن
wanes
U
کاهش یافتن
waning
U
کاهش یافتن
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
prereduction
U
کاهش اولیه
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reductional
U
تبدیل کاهش
reductionism
U
کاهش گری
reduction factor
U
ضریب کاهش
scale down
U
کاهش مقیاس
lessen
U
کاهش دادن
palliation
U
کاهش دادن
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
waned
U
کاهش یافتن
palliator
U
کاهش دهنده
abatable
U
کاهش پذیر
decrement
U
میزان کاهش
scale down
U
کاهش تدریجی
depopulation
U
کاهش نفوس
decrementation
U
کاهش پلهای
detraction
U
کاهش کسرشان
detraction
U
کاهش توجه
decrease in value
U
کاهش ارزش
intensity decrease
U
کاهش شدت
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
decreases
U
کاهش یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
deduction
U
کاهش تفریق
dishoarding
U
کاهش ذخیره
alleviation
U
کاهش درد
easement
U
کاهش درد
easing
U
کاهش درد
palliation
U
کاهش درد
reducing
U
کاهش یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
reduce
U
کاهش یافتن
relief
[from pain]
U
کاهش درد
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
dishoarding
U
کاهش اندوخته
disinflation
U
کاهش تورم
disinflation
U
کاهش ورم
disinvestment
U
کاهش سرمایه
drive reduction
U
کاهش سائق
drop in temperature
U
کاهش دما
fall in temperature
U
کاهش دما
lapse rate
U
اهنگ کاهش
reduction
U
کاهش احیاء
depreciation
U
کاهش بها
mitigative
U
مایه کاهش
slakes
U
کاهش فرونشستن
slaked
U
کاهش فرونشستن
slake
U
کاهش فرونشستن
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
mark down
U
کاهش قیمتها
minuend
U
کاهش یاب
devaluation
U
کاهش نرخ
extinction
U
کاهش نور
taper off
U
کاهش یافتن
reductions
U
کاهش احیاء
lapse time
U
زمان کاهش
devaluation
U
کاهش ارزش پول
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
depreciation of the exchange rate
U
کاهش نرخ ارز
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
diminishing returns
U
بازده کاهش یابنده
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
attrition
U
کاهش توان رزمی
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
brown out
U
کاهش جریان برق
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
abates
U
بزورتصرف کردن کاهش
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze
U
کاهش حجم اعتبار
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
slump
U
کاهش فعالیت رکود
disparagement
U
خوار شماری کاهش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com