Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
sinicism
U
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
anthropo
U
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
U
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
Loudon's hollow wall
U
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
light come light g
U
میبرد
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
nepenthes
U
دارویی که غم را از بین میبرد
it is a strain on one's energy
U
خیلی زور میبرد
he leads a miserable life
U
زندگی نحسی بسر میبرد
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
halvers
U
کسی که نیم سهم میبرد
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
malapropian
U
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
gainer
U
کسیکه سود میبرد استفاده کننده
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
hoist line
U
کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
Schadenfreude
U
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
carriages
U
کالسکه
charioteer
U
کالسکه چی
stagecoaches
U
کالسکه
stagecoach
U
کالسکه
broughams
U
کالسکه
brougham
U
کالسکه
coachman
U
کالسکه چی
carriage
U
کالسکه
coachmen
U
کالسکه چی
charioteers
U
کالسکه چی
coach
U
کالسکه
coaches
U
کالسکه
coached
U
کالسکه
carriageway
U
راه کالسکه رو
carriageways
U
راه کالسکه رو
pram
U
کالسکه بچه
coach house
U
کالسکه خانه
coupe
U
دلیجان کالسکه
staging
U
رانندگی کالسکه
perambulators
U
کالسکه بچه
perambulator
U
کالسکه بچه
the body of a carriage
U
بدنه یک کالسکه
prams
U
کالسکه بچه
landau
U
کالسکه کروکی
post chaise
U
کالسکه پست
landaus
U
کالسکه کروکی
baby buggy
U
کالسکه بچه
ferrybridge
U
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
outside porter
U
باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
landaulet
U
کالسکه کروکی کوچک
choach box
U
جای کالسکه ران
coach box
U
جای کالسکه ران
coach fellow
U
یک لنگه اسب کالسکه
sadism
U
نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
end
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
fiacre
U
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
limo
U
اتومبیل کالسکه ای خودروسواری بزرگ
tallyho
U
کالسکه سریع السیر مسافری
limousine
اتومبیل کالسکه ای خودروسواری بزرگ
The Pied Piper of Hamelin
U
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
cariole
U
درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
The Pied Piper of Hamelin
U
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
caroche
U
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
him who
U
انرا که
thoroughbrace
U
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i saw it
U
انرا دیدم
had searched
U
انرا می یافتید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
in payment of
U
بجای
in return for
U
بجای
in the room of
U
بجای
vice-
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
instead of
U
بجای
in lieu of
U
بجای
vises
U
بجای
in his stead
U
بجای او
in exchange for
U
بجای
per pro
U
بجای
vices
U
بجای
vice
U
بجای
lieu
U
بجای
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
quid pro quo
U
بجای عوض
quid pro quos
U
بجای عوض
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
instead of celebrating
U
بجای جشن
stead
U
بجای بعوض
for
U
بجای از طرف
elsewhere
U
بجای دیگر
instead
U
بجای اینکه
in somebody's place
U
بجای کسی
in place of
U
بجای درعوض
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
hackney coach
U
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
easy come, easy go
<idiom>
U
باد آورده را باد میبرد
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
on your marks
U
فرمان بجای خود
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
back to your seats
U
برگردید بجای خود
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
take your mirks
U
فرمان بجای خود
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
porcelain
U
چینی
china
U
چینی
masonry bond
U
رج چینی
Chinese
U
چینی ها
Chinese
U
چینی
joss
U
بت چینی
maying
U
گل چینی
sinitic
U
چینی
brick bond
U
رج چینی
Chinese
U
زن چینی
bond
U
رج چینی
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com