Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expendable property
U
کالای مصرفی اماد مصرفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
commodities
U
کالای مصرفی
consumer's goods
U
کالای مصرفی
commodity
U
کالای مصرفی
consumer goods
U
کالای مصرفی
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
inputted
U
مصرفی
disutility
U
بی مصرفی
input
U
مصرفی
disposability
U
مصرفی
needlessness
U
بی مصرفی
consumer goods
U
کالاهای مصرفی
consumption diseconomies
U
زیانهای مصرفی
consumption credit
U
اعتبار مصرفی
autoconsumption
U
خود مصرفی
expendable supplies
U
کالاهای مصرفی
consumer capital
U
سرمایه مصرفی
consumables
U
کالاهای مصرفی
nonexpendable
U
غیر مصرفی
consumer industries
U
صنایع مصرفی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
U
کالاهای مصرفی
consumable stock
U
موجودی مصرفی
expendable items
U
اقلام مصرفی
consumable
U
ماده مصرفی
affluent society
U
جامعه مصرفی
consumption lending
U
وام مصرفی
consumption goods
U
کالاهای مصرفی
consumer goods
U
اشیاء مصرفی
coloring agent
U
رنگ مصرفی
maxvo
U
بیشینه اکسیژن مصرفی
exposure dose
U
مقدار دوز مصرفی
consumer nondurables
U
کالاهای مصرفی بی دوام
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
nondurable consumer goods
U
کالاهای مصرفی بی دوام
consumption economies
U
صرفه جوئیهای مصرفی
consumer durables
U
کالاهای مصرفی پر دوام
durable consumption goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
consumer durable goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
expendable items
U
اقلام مصرفی شدنی
bar stock
U
ماده اولیه مصرفی
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
names
U
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
index of consumer prices
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed
U
اب مصرفی دیگ بخار ناو
name
U
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumable
U
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
conspicuious consumption
U
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
U
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
transubstantiation
U
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law
U
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
auto
U
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos
U
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
civilian supply
U
امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
balanced mobilization
U
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
coordinated procurement
U
عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
water supply
U
اماد اب
water supplies
U
اماد اب
bulk material
U
اماد یک جا
follow up
U
اماد بعدی
assault supplies
U
اماد هجومی
materiel management
U
مدیریت اماد
follow up supply
U
اماد متعاقب
follow up supply
U
اماد بعدی
bulk supply
U
اماد با کانتینر
general supplies
U
اماد عمومی
bulk supply
U
اماد عمده
essential supply
U
اماد حیاتی
essential supply
U
اماد ضروری
intransit stock
U
اماد سیال
care of supplies
U
مراقبت اماد
bulk material
U
اماد حجیم
level of supply
U
سطح اماد
gratuitous issue
U
اماد پیشکشی
air landed supply
U
اماد هوانشستی
air material
U
اماد هوایی
care of supplies
U
نگهداری اماد
mission load
U
اماد عملیاتی
depot supply
U
اماد امادگاهی
supply route
U
مسیر اماد
supply route
U
اماد راه
supply point
U
نقطه اماد
supply control
U
کنترل اماد
stockage
U
ذخیره اماد
consigned inventory
U
اماد امانی
unit supply
U
اماد یکانی
condition code
U
کدوضعیت اماد
stocked
U
اماد ذخیره
stock
U
اماد ذخیره
supply sergeant
U
گروهبان اماد
critical item
U
اماد حساس
train
U
بنه اماد
trained
U
بنه اماد
trains
U
بنه اماد
armed
U
جنگ اماد
development order
U
دستوربهبود اماد
procurement
U
تامین اماد
supply support
U
پشتیبانی اماد
short supply
U
اماد کم یاب
class i supplies
U
اماد طبقه 1
category
U
اقلام اماد
one day's supply
U
یک روز اماد
depot supply
U
اماد دپویی
class ii supplies
U
اماد طبقه 2
requisition line
U
خط درخواست اماد
categories
U
انواع اماد
class iv supplies
U
اماد طبقه 4
shop supply
U
اماد تعمیرگاهی
class v supplies
U
اماد طبقه 5
commodity command
U
فرماندهی اماد
resupply
U
اماد مجدد
reserve stock
U
اماد ذخیره
deteriorating supplies
U
اماد فاسد شدنی
development order
U
دستور ساخت اماد
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
balanced supply
U
اماد متعادل شده
basic end item
U
اقلام اولیه اماد
balanced stock
U
ذخیره اماد متعادل
class ii installation
U
تاسیسات اماد طبقه 2
back order
U
اماد غیر موجود
class i installation
U
تاسیسات اماد طبقه 1
available supply rate
U
نواخت اماد موجود
automatic supply
U
روش خودکار اماد
automatic supply
U
سیستم اماد خودکار
class i installation
U
انبار اماد طبقه 1
day of supply
U
تعداد روزهای اماد
control period
U
دوره کنترل اماد
emergency leave
U
سطح اماد اضطراری
bulk supply
U
اماد به طور قوال
distribution point
U
نقطه توزیع اماد
defense articles
U
اماد و تجهیزات دفاعی
centralized items
U
اقلام اماد تمرکزی
distribution area
U
منطقه توزیع اماد
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
expendable property
U
اماد مصرف شدنی
distribution point
U
نقطه تقسیم اماد
class ii installation
U
انبار اماد طبقه 2
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
control level
U
سطح کنترل اماد
early resupply
U
تجدید اماد به موقع
beach dump
U
نقطه اماد در سر پل دریایی
consumable supplies
U
اماد مصرف شدنی
authorized allowance supplies
U
سهمیه اماد مجاز
procurement
U
تهیه و تحویل اماد
service stock
U
اماد و کالاهای جنگی
row stack
U
فاصله اماد از دیوار
rolling reserve
U
اماد ذخیره غلطان
resupply
U
تجدید اماد کردن
requisition line
U
مسیر درخواست اماد
required supply rate
U
نواخت اماد موردنیاز
naval stores
U
ذخایر و اماد دریایی
main supply route
U
مسیر اصلی اماد
main supply route
U
اماد راه اصلی
assemblage
U
جمع اوری اماد
assemblages
U
جمع اوری اماد
short supply
U
اماد کمبود دار
stock funds
U
اعتبار نقدی اماد
procuring
U
تهیه و تحویل اماد
distribution
U
جدول توزیع اماد
distributions
U
جدول توزیع اماد
unit train
U
بنه اماد یکان
unit reserves
U
اماد ذخیره یکانی
table of distribution
U
جدول تقسیم اماد
resources
U
منابع اماد ذخایر
supply route
U
خط تدارکات راه اماد
inventory
U
ذخیره موجودی اماد
procure
U
تهیه و تحویل اماد
procured
U
تهیه و تحویل اماد
procures
U
تهیه و تحویل اماد
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
application study
U
بررسی پذیرش اماد
authorized allowance supplies
U
سهمیه مجاز اماد
antimateriel agent
U
عامل فساد اماد
logistical
U
مربوط به اماد یکانها
ammunition point
U
نقطه اماد مهمات
ammunition day of supply
U
روز اماد مهمات
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
status code
U
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
administrative shippings
U
ارسال اماد به طریق اداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com