English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead stock U کالای بدون خریدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
shipment [American] U کالای ارسالی
consumer goods U کالای مصرفی
economic good U کالای اقتصادی
easy commodity U کالای نا مرغوب
flotsam U کالای اب اورده
merchandise U کالای تجارتی
goods in pledge U کالای گروی
normal good U کالای عادی
goods afloat U کالای در راه
wage good U کالای مزدی
normal good U کالای معمولی
imported U کالای رسیده
imported U کالای وارده
importing U کالای رسیده
luxury good U کالای لوکس
importing U کالای وارده
naval stores U کالای دریایی
contraband U کالای غیرمجاز
stolen goods U کالای مسروقه
import U کالای وارده
final goods U کالای نهائی
end item U کالای ضروری
labeled cargo U کالای ویژه
contraband U کالای قاچاق
giffen good U کالای گیفن
the goods in question U کالای موردبحث
general cargo U کالای معمولی
frustrated cargo U کالای متروکه
fakement U کالای قلب
frustrated cargo U کالای سرگردان
import U کالای رسیده
free good U کالای رایگان
consumer's goods U کالای مصرفی
inferior good U کالای پست
staple U کالای عمده
jetsam U کالای اب اورد
bonded good U کالای گمرکی
stapled U کالای عمده
stapling U کالای عمده
consumer brand U کالای پر مصرف
limited edition U کالای محدود
class ii property U کالای طبقه 2
Contraband goods. U کالای قا چاق
class i property U کالای طبقه 1
purpose made U کالای سفارشی
shoddy U کالای تقلبی
rip-offs U کالای قلابی
rip-off U کالای قلابی
business goods U کالای تولیدی
limited editions U کالای محدود
consigned inventory U کالای امانی
commodity U کالای مصرفی
commodities U کالای مصرفی
consignment U کالای ارسالی
knit goods U کالای کش بافت
in wards U کالای رسیده
scaron U کالای کمیاب
smuggled goods U کالای قاچاق
dead stock U کالای بنجل
consignments U کالای امانی
smuggled merchandise U کالای قاچاق
consignment U کالای امانی
delivery U کالای ارسالی
shipment U کالای در حال حمل
scrap-heap U انبار کالای قراضه
we ran out of these goods U این کالای ما تمام شد
inwards U واردات کالای رسیده
scrap heap U انبار کالای قراضه
we d. in silks U ما کالای ابریشمی میفروشیم
perishable U کالای سریع الفساد
velveting U کالای مخملی مخمل
consignments U محموله کالای ارسالی
inbound cargo U کالای تخلیه نشده
consignment U کالای امانت فروش
consignment U محموله کالای ارسالی
shipments U کالای در حال حمل
perishable U کالای فاسد شونده
importable U کالای قابل واردکردن
perishable U کالای فاسد شدنی
consignments U کالای امانت فروش
standards U کالای جانشین رزمی
pilefered shipment U کالای حراج شده
the free list U صورت کالای بی گمرک
swag U کالای دزدیده شده
consignee U گیرنده کالای ارسالی
commodity market U بازار کالای مصرفی
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
secondary item U کالای تدارکاتی فرعی
ban item U کالای ممنوع الورود
staple goods U کالای بسیار ضروری
stock in trade U موجودی کالای مغازه
permit goods coveredby U کالای موضوع پروانه
shipment [American] U کالای ارسال شده
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
standard U کالای جانشین رزمی
wreckage U کالای بازیافتی از کشتی و.....
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
finished product U کالای اماده فروش
delivery U کالای ارسال شده
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
consignment U کالای ارسال شده
shipments U کالای حمل شده باکشتی
ship ton U وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
common goods U کالای مورد نیاز عموم
export U بیرون بردن کالای صادره
exported U بیرون بردن کالای صادره
bulk cargo U کالای بسته بندی نشده
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
shipment U کالای حمل شده باکشتی
exporting U بیرون بردن کالای صادره
merchandies U معامله کردن کالای تجارتی
sea borne goods U کالای حمل شده بوسیله دریا
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
exclusion principle U درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
inbound cargo U کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
bulk carriers U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
general stores U فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
stapled U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapling U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
staple U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wreck U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
gold export point U قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
tie in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com