English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field stockade U کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field U میدان رزم صحرا
fielded U میدان رزم صحرا
fields U میدان رزم صحرا
fielder U بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
stores U کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
consolidation container U کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods U کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiling U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump U انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
perishable goods U کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
fields U صحرا
field U صحرا
fielded U صحرا
afield U در صحرا
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
deserting U دشت صحرا
deserts U دشت صحرا
field maintenance U نگهداری در صحرا
desert U دشت صحرا
field buying U خرید در صحرا
field work U کار در صحرا
champaign U جلگه صحرا
wild land U صحرا بیابان
fields U بمیدان یا صحرا رفتن
field operating U عمل کننده در صحرا
field U بمیدان یا صحرا رفتن
fielded U بمیدان یا صحرا رفتن
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
nomadically U بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
wilderness U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wildernesses U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
shinny U نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
walkabouts U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
walkabout U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
course U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
custodial record U پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number U شماره فنی انبار شماره انبار
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
nondurable goods U کالاهای بی دوام
inwards goods U کالاهای وارداتی
labor intensive goods U کالاهای کاربر
merit goods U کالاهای ایده ال
substitute goods U کالاهای جانشین
attractive goods U کالاهای جذاب
merit goods U کالاهای مطلوب
available goods U کالاهای موجود
mixed goods U کالاهای مختلط
producer goods U کالاهای تولیدی
exports U کالاهای صادراتی
imports U کالاهای وارداتی
social good U کالاهای اجتماعی
social good U کالاهای عمومی
soft goods U کالاهای بی دوام
necessities U کالاهای ضروری
spot goods U کالاهای موجود
goods in transit U کالاهای عبوری
supporting goods U کالاهای حمایتی
luxury goods U کالاهای تشریفاتی
luxury goods U کالاهای تجملی
purpose made U کالاهای خاص
producer goods U کالاهای سرمایهای
producer's goods U کالاهای مولد
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
consumer goods U کالاهای مصرفی
public goods U کالاهای عمومی
visibles U کالاهای مرئی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
heavy goods U کالاهای سنگین
commercial items U کالاهای تجارتی
consumption goods U کالاهای مصرفی
hazardous goods U کالاهای خطرناک
goods intake U کالاهای دریافتی
differentiated products U کالاهای متفاوت
fancy goods U کالاهای تجملی
differentiated products U کالاهای ناهمگن
durable goods U کالاهای بادوام
complementary goods U کالاهای مکمل
consumables U کالاهای مصرفی
durables U کالاهای بادوام
goods inwards U کالاهای دریافتی
collective goods U کالاهای جمعی
goods on consignment U کالاهای امانی
intermediate goods U کالاهای واسطه
investment goods U کالاهای سرمایهای
intermediate goods U کالاهای واسطهای
goods receiving U کالاهای دریافتی
capital goods U کالاهای سرمایهای
spot goods U کالاهای اماده تحویل
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
prohibited goods U کالاهای منع شده
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
stock markets U بورس کالاهای مختلف
stock market U بورس کالاهای مختلف
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
semi durable goods U کالاهای نیمه بادوام
goods intake U کالاهای درحال تحویل
service stock U اماد و کالاهای جنگی
semi luxury goods U کالاهای نیمه تجملی
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
stock accounting U حساب کالاهای موجود
finished goods U کالاهای اماده فروش
secondhand goods U کالاهای دست دوم
fabrication U کالاهای ساخته شده
man made goods U کالاهای ساخت بشر
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
intermediate stock U کالاهای نیمه تمام
free list U صورت کالاهای بی گمرک
visibles U کالاهای قابل رویت
finished goods U کالاهای ساخته شده
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
perishable goods U کالاهای فاسد شدنی
catalogue U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogued U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
excise taxes U مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
catalogs U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloged U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
catalogues U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloguing U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
cataloging U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
delivery note U فهرست کالاهای در حال حمل
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
extreport trade U صادرات مجدد کالاهای وارداتی
finished goods stock U موجودی کالاهای تمام شده
general cargo rates U نرخهای حمل کالاهای متفرقه
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
jetsam U کالاهای به دریا ریخته شده
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
Nothing to declare U همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Goods to declare U همراه داشتن کالاهای گمرکی
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
salvor U نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
packing list U صورت کالاهای بسته بندی شده
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
discriminating tariff U شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
flag discrimination U مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
Best before: U تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
window shopper U کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
trade restrictions U جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
agglomeration U انبار
stock room U انبار
storage bunker U انبار
garner U انبار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com