English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outworker U کارگر ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
workmen U کارگر
operatives U کارگر
laborers U کارگر
effective U کارگر
workman U کارگر
laborer U کارگر
operative U کارگر
master workman U سر کارگر
employee U کارگر
joss U سر کارگر
telling U کارگر
worker U کارگر
labourer U کارگر
craftsman assistant U کارگر
labourers U کارگر
labors U کارگر
labour U کارگر
employe U کارگر
active U کارگر
workingman U کارگر
shopman U کارگر
workpeople U کارگر
cooly U کارگر
labored U کارگر
workwoman U کارگر زن
workwoman U زن کارگر
swotting U کارگر زحمتکش
dockers U کارگر لنگرگاه
leavening U عامل کارگر
leaven U عامل کارگر
lay off U تعلیق کارگر
workfolk U جماعت کارگر
dockers U کارگر بارانداز
docker U کارگر لنگرگاه
unskilled worker U کارگر ساده
swots U کارگر زحمتکش
leavens U عامل کارگر
mealmen U کارگر اسیاب
munitioneer U کارگر زرادخانه
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
piler U کارگر شمعکوب
working U کارگر طرزکار
swotted U کارگر زحمتکش
workings U کارگر طرزکار
docker U کارگر بارانداز
unskilled labor U کارگر غیرماهر
reacher U کارگر نخ تاب
working classes U طبقه کارگر
journeymen U کارگر مزدور
journeyman U کارگر متخصص
labored U کارگر عمله
labored U حزب کارگر
labors U کارگر عمله
labors U حزب کارگر
labour U کارگر عمله
labour U حزب کارگر
shovelman U کارگر بیل زن
shoveler U کارگر بیل زن
shovelbill U کارگر بیل زن
journeyman U کارگر مزدور
journeymen U کارگر ماهر
road maker U کارگر راه
proletariat U طبقه کارگر
craftsman U کارگر ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
proletariat U کارگر ورنجبر
seasonal worker U کارگر فصلی
skilled worker U کارگر ماهر
skilled labour U کارگر ماهر
Labour Party U حزب کارگر
labourparty U حزب کارگر
journeymen U کارگر متخصص
May Day U روز کارگر
working class U طبقه کارگر
journeyman U کارگر ماهر
hodcarrier U کارگر ناوه کش
work force U تعداد کارگر
labor U کارگر عمله
labor U حزب کارگر
slave ant U مورچه کارگر
labor party U حزب کارگر
laboring class U طبقه کارگر
journey man U کارگر مزدور
accommodator U کارگر کمکی
refiners U کارگر پالایشگاه
refiner U کارگر پالایشگاه
labour day U روز کارگر
swot U کارگر زحمتکش
navvy U کارگر ساده
coalminer U کارگر معدن
day laborer U روز کارگر
day labourer U کارگر روزمزد
farm hand U کارگر مزرعه
daysman U کارگر روزمزد
dairymaids U کارگر لبنیاتی
dairymaid U کارگر لبنیاتی
common labour U کارگر عمومی
longshoremen U کارگر اسکله
workpeople U طبقه کارگر
longshoreman U کارگر اسکله
workingman U ازطبقه کارگر
exploitation of labor U استثمار کارگر
farmhand U کارگر مزرعه
working man U کارگر افزارمند
farm hands U کارگر مزرعه
workfolks U جماعت کارگر
stable-boy U کارگر اصطبل
brain worker U کارگر مغزی
navvies U کارگر ساده
steelworker U کارگر پولادسازی
migrant worker U کارگر مهاجر
casual labour U کارگر اتفاقی
steelworkers U کارگر پولادسازی
furnace man U کارگر کوره
charge hand U کارگر معمولی
date labourer U کارگر روزمزد
stable-boys U کارگر اصطبل
gandey dancer U کارگر راه اهن
deckhand U کارگر عرشه کشتی
brain worker U کارگر ذهنی روشنفکر
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
navvies U کارگر غیر ماهر
grisette U دختر کارگر فرانسوی
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
cordwainer U کارگر چرم ساز
day laborer U کارگر روز مزد
horizontal labor mobility U تحرک افقی کارگر
potman U کارگر اسفالت ساز
pkeman U کارگر کلنگ دار
pitman U کارگر درون معدن
penetratingly U بطور نافذ کارگر
outworker U کارگر خارج ازخانه
proletarian U کارگر وابسته بکارگر
proletarian U عضو طبقه کارگر
laundryman U کارگر لباسشوی مرد
blackleg U کارگر اعتصاب شکن
blacklegs U کارگر اعتصاب شکن
man hour U یک ساعت کار یک کارگر
quarrier U کارگر معدن سنگ
quarryman U کارگر معدن سنگ
quarryman U کارگر کان سنگ
inflow of labor U جریان ورود کارگر
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
stevedore U کارگر بار انداز
stevedores U کارگر بار انداز
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
time out U ساعت غیبت کارگر
railroader U کارگر راه اهن
navvy U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر غیر ماهر
navvies U کارگر کارهای خاکی
luggie U کارگر سنگ شکن
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
work people U کارگران طبقه کارگر
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
workmanlike U شایسته کارگر خوب
unskilled worker U کارگر غیر متخصص
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
wright U کارگر سازنده نجار
submariner U کارگر زیر دریایی
workmanly U شایسته کارگر خوب
effectively U بطور موثر یا کارگر
working paper U ورقهء استخدام کارگر
to sweat workers U کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
hewer U کارگر معدن زغال سنگ
barker U کارگر یا ماشینی که پوست میکند
agricultural labor productivity U بهره دهی کارگر کشاورزی
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
dishwasher U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
roustabout U کارگر اسکله یا بندر گاه
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
quarryman U کارگر معدن معدنچی سنگ کن
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
working classes U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
dishwashers U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
working class U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
caucus U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
A bad workman always blames his tools. <proverb> U کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucuses U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
rollman U کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
spinner U عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
gopher U موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
time card U کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
degage U ازاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com