English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lunces U کارهای غریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
romantically U غریب
unmoral U غریب
freakier U غریب
next door to U غریب
baroque U غریب
oddish U غریب
weirdest U غریب
peregrin or rine U غریب
unco U غریب
weirder U غریب
stranger U غریب
uncanny U غریب
lonely U غریب
lonelier U غریب
singular U غریب
freaky U غریب
loneliest U غریب
curious U غریب
nostalgic U غریب
nostalgically U غریب
freakiest U غریب
romantics U غریب
romantic U غریب
weird U غریب
odder U عجیب غریب
odd U عجیب غریب
whimsical U غریب خیالباف
quizzically U عجیب و غریب
oddest U عجیب غریب
bizarre U غریب وعجیب
queerer U عجیب و غریب
queer U عجیب و غریب
rum U عجیب و غریب
extravagant U عجیب غریب
unearthly U عجیب و غریب
grotesque U غریب و عجیب
gig U ادم غریب
gigs U ادم غریب
an odd custom U رسم غریب
antic U غریب و عجیب
queerest U عجیب و غریب
quizzical U عجیب و غریب
oddballs U عجیب و غریب
whimsicallity U غریب خیالباف
way out U عجیب و غریب
way-out U عجیب و غریب
oddball U عجیب و غریب
it is nothing out of the way U غریب نیست
quaintly U بطور غریب
outlandish U عجیب و غریب
outlandishly U بطور غریب
oddly U بطور غریب
surreal U عجیب و غریب
wondered U حیرت انگیز غریب
wonder U حیرت انگیز غریب
grotesquely U بطور عجیب و غریب
wonders U حیرت انگیز غریب
unheard U غیر معروف غریب
strangers U بطور غریب یا بیگانه
strangely U بطور غریب یا بیگانه
curiosity U چیز غریب کمیاب
curiosities U چیز غریب کمیاب
wondering U حیرت انگیز غریب
inhospitable U غریب ننواز نامهربان
eccentric U غیر عادی غریب
eccentrics U غیر عادی غریب
thundering U غریب رعد اسا
weirdo U آدم عجیب و غریب
unusual U غریب مخالف عادت
grotesquerie U چیز عجیب و غریب
eccentrically U بطور عجیب و غریب
antic U وضع غریب ومضحک
oddity U چیز عجیب و غریب
rummily U بطور غریب وعجیب
to feel strange U خود را غریب دیدن
whimsicality U غرابت چیز غریب
whimslcally U بوالهوسانه بطور غریب
peculiar U دارای اخلاق غریب
oddities U چیز عجیب و غریب
weirdos U آدم عجیب و غریب
immigrant U غریب کوچ نشین
immigrants U غریب کوچ نشین
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
golliwogg U عروسک سیاه وعجیت و غریب
grotesquery U کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
screwball U ادم عجیب غریب ابله
hospitable U غریب نواز مهمان نوازانه
That is very odd . how strange ! U خیلی غریب ( عجیب ) است
gigs U چیز غریب وخنده دار
gig U چیز غریب وخنده دار
f. U مجلس رقص بالباسهای غریب
gollywogs U عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwogs U عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwog U عروسک سیاه وعجیب و غریب
he is a man of queer habits U مردی است دارای عادتهای غریب
Teddy boys U ملبس به جامه های عجیب و غریب
Teddy boy U ملبس به جامه های عجیب و غریب
miscellaneous works U کارهای مختلف
interior affairs U کارهای درونی
preliminary works U کارهای مقدماتی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
cementation U کارهای سیمانی
auxiliary work U کارهای اضافی
previous work U کارهای قبلی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
temporary works U کارهای موقت
wirework U کارهای سیمی
daily round U کارهای روزانه
the galleys U کارهای سخت
emergency works U کارهای اضطراری
earth work U کارهای خاکی
meshwork U کارهای مشبک
incidental works U کارهای اتفاقی
diabolism U کارهای شیطانی
rococo U سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
What is that strange contraption you've got in the garage? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
contraption U تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
foppery U جلفی کارهای جلف
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
diabolize U کارهای شیطانی کردن
mundane affairs U کارهای این جهان
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
chores U کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
chore U کارهای عادی و روزمره
public works U کارهای ساختمانی همگانی
navvy U کارگر کارهای خاکی
logjam U کارهای عقب افتاده
navvies U کارگر کارهای خاکی
welfare work U کارهای عام المنفعه
light housekeeping U کارهای خانه داری
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
by the holy poker U سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
grotesque U [تصاویر با مناظر عجیب و غریب معمولا در سرداب ها استفاده می شود.] [معماری]
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com