Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lunces
U
کارهای غریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
romantically
U
غریب
unmoral
U
غریب
freakier
U
غریب
next door to
U
غریب
baroque
U
غریب
oddish
U
غریب
weirdest
U
غریب
peregrin or rine
U
غریب
unco
U
غریب
weirder
U
غریب
stranger
U
غریب
uncanny
U
غریب
lonely
U
غریب
lonelier
U
غریب
singular
U
غریب
freaky
U
غریب
loneliest
U
غریب
curious
U
غریب
nostalgic
U
غریب
nostalgically
U
غریب
freakiest
U
غریب
romantics
U
غریب
romantic
U
غریب
weird
U
غریب
odder
U
عجیب غریب
odd
U
عجیب غریب
whimsical
U
غریب خیالباف
quizzically
U
عجیب و غریب
oddest
U
عجیب غریب
bizarre
U
غریب وعجیب
queerer
U
عجیب و غریب
queer
U
عجیب و غریب
rum
U
عجیب و غریب
extravagant
U
عجیب غریب
unearthly
U
عجیب و غریب
grotesque
U
غریب و عجیب
gig
U
ادم غریب
gigs
U
ادم غریب
an odd custom
U
رسم غریب
antic
U
غریب و عجیب
queerest
U
عجیب و غریب
quizzical
U
عجیب و غریب
oddballs
U
عجیب و غریب
whimsicallity
U
غریب خیالباف
way out
U
عجیب و غریب
way-out
U
عجیب و غریب
oddball
U
عجیب و غریب
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
quaintly
U
بطور غریب
outlandish
U
عجیب و غریب
outlandishly
U
بطور غریب
oddly
U
بطور غریب
surreal
U
عجیب و غریب
wondered
U
حیرت انگیز غریب
wonder
U
حیرت انگیز غریب
grotesquely
U
بطور عجیب و غریب
wonders
U
حیرت انگیز غریب
unheard
U
غیر معروف غریب
strangers
U
بطور غریب یا بیگانه
strangely
U
بطور غریب یا بیگانه
curiosity
U
چیز غریب کمیاب
curiosities
U
چیز غریب کمیاب
wondering
U
حیرت انگیز غریب
inhospitable
U
غریب ننواز نامهربان
eccentric
U
غیر عادی غریب
eccentrics
U
غیر عادی غریب
thundering
U
غریب رعد اسا
weirdo
U
آدم عجیب و غریب
unusual
U
غریب مخالف عادت
grotesquerie
U
چیز عجیب و غریب
eccentrically
U
بطور عجیب و غریب
antic
U
وضع غریب ومضحک
oddity
U
چیز عجیب و غریب
rummily
U
بطور غریب وعجیب
to feel strange
U
خود را غریب دیدن
whimsicality
U
غرابت چیز غریب
whimslcally
U
بوالهوسانه بطور غریب
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
oddities
U
چیز عجیب و غریب
weirdos
U
آدم عجیب و غریب
immigrant
U
غریب کوچ نشین
immigrants
U
غریب کوچ نشین
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
golliwogg
U
عروسک سیاه وعجیت و غریب
grotesquery
U
کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
screwball
U
ادم عجیب غریب ابله
hospitable
U
غریب نواز مهمان نوازانه
That is very odd . how strange !
U
خیلی غریب ( عجیب ) است
gigs
U
چیز غریب وخنده دار
gig
U
چیز غریب وخنده دار
f.
U
مجلس رقص بالباسهای غریب
gollywogs
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwogs
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwog
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
he is a man of queer habits
U
مردی است دارای عادتهای غریب
Teddy boys
U
ملبس به جامه های عجیب و غریب
Teddy boy
U
ملبس به جامه های عجیب و غریب
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
interior affairs
U
کارهای درونی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
cementation
U
کارهای سیمانی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
previous work
U
کارهای قبلی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
temporary works
U
کارهای موقت
wirework
U
کارهای سیمی
daily round
U
کارهای روزانه
the galleys
U
کارهای سخت
emergency works
U
کارهای اضطراری
earth work
U
کارهای خاکی
meshwork
U
کارهای مشبک
incidental works
U
کارهای اتفاقی
diabolism
U
کارهای شیطانی
rococo
U
سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
What is that strange contraption you've got in the garage?
U
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
contraption
U
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
foppery
U
جلفی کارهای جلف
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
mundane affairs
U
کارهای این جهان
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
chores
U
کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
chore
U
کارهای عادی و روزمره
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
logjam
U
کارهای عقب افتاده
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
by the holy poker
U
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
grotesque
U
[تصاویر با مناظر عجیب و غریب معمولا در سرداب ها استفاده می شود.]
[معماری]
utility
U
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self-
U
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
diagram
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
offices
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com