English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
earth work U کارهای خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
temporary works U کارهای موقت
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
wirework U کارهای سیمی
meshwork U کارهای مشبک
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
lunces U کارهای غریب
miscellaneous works U کارهای مختلف
previous work U کارهای قبلی
emergency works U کارهای اضطراری
the galleys U کارهای سخت
preliminary works U کارهای مقدماتی
incidental works U کارهای اتفاقی
auxiliary work U کارهای اضافی
daily round U کارهای روزانه
cementation U کارهای سیمانی
interior affairs U کارهای درونی
diabolism U کارهای شیطانی
light housekeeping U کارهای خانه داری
logjam U کارهای عقب افتاده
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
chores U کارهای عادی و روزمره
welfare work U کارهای عام المنفعه
chore U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
diabolize U کارهای شیطانی کردن
public works U کارهای ساختمانی همگانی
mundane affairs U کارهای این جهان
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
foppery U جلفی کارهای جلف
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
terrestrial U خاکی
earthly U خاکی
embankment U سد خاکی
earthen U خاکی
earthy U خاکی
worldly U خاکی
earthborn U خاکی
amphibious U اب خاکی
edaphic U خاکی
embankments U سد خاکی
embankment dam U سد خاکی
terrene U خاکی
earth fill dam U سد خاکی
dust colour U خاکی
earth-bound U خاکی
mundane U خاکی
wood louse U خر خاکی
tellurian U خاکی
earth dam U سد خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
earth born U خاکی فانی
amphibious force U نیروی اب خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
ground ivy U پاپیتال خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
dew worm U کرم خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
geophyte U گیاه خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
earthiness U طبیعت خاکی
earethliness U خاکی بودن
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
earth dam U بند خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
earth work U عملیات خاکی
angleworm U کرم خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
earth road U راه خاکی
earthiness U خاکی بودن
vallation U دیوار خاکی
earthwork U ختل خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
soil U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
semiterrestrial U نیمه خاکی
rain worm U کرم خاکی
pulverulence U حالت خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
dust color U رنگ خاکی
staging U تمرین اب خاکی
border U پشته خاکی
bordered U پشته خاکی
bordering U پشته خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
khaki U خاکی رنگ
dun U سمند خاکی
terrestrial U زمین خاکی
earthworm U کرم خاکی
earthworms U کرم خاکی
landing party U گروه اب خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
amphibian U ابی خاکی
milliped U جنس خر خاکی
amphibious U خاکی و ابی
mold etc U خاکی کردن
lobworm U کرم خاکی
embankments U دیوار خاکی
earthworks U عملیات خاکی
embankment U دیوار خاکی
milleped U جنس خر خاکی
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
brandling U یکجور کرم خاکی
borrow area U محل قرضه سد خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
man of mould U انسان خاکی یا فانی
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
boat team U تیم قایق اب خاکی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
vale U زمین جهان خاکی
vales U زمین جهان خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
verge U شانه خاکی جاده
verges U شانه خاکی جاده
shoulder U دو طرف خاکی جاده
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
shouldered U دو طرف خاکی جاده
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
shouldering U دو طرف خاکی جاده
shoulders U دو طرف خاکی جاده
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
benching U جان پناه خاکی
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
curf U خاکی که اجر از ان تهیه میشود
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
What on earth shall I do now? U حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
benching U تختک خاکی پله بندی
khaki U لباس کار خاکی رنگ
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com