English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debit card U کارت بدهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card U کارت تبریک کارت عضویت
cards U کارت تبریک کارت عضویت
name tag U کارت معرفی کارت اسم
adapter U کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
liabilities U بدهی
debit U بدهی
liability U بدهی
debt U بدهی
debts U بدهی
indebtedness U بدهی
liability to disease U بدهی
debits U بدهی
debiting U بدهی
due U بدهی
debited U بدهی
to be in debt U بدهی داشتن
debits U حساب بدهی
the d. of a debt U پرداخت بدهی
liabilities and assets U بدهی و دارایی
debits U ستون بدهی
legal liability U بدهی قانونی
liquidation U پرداخت بدهی
national debt U بدهی ملی
back U بدهی پس افتاده
due bill U سند بدهی
net debt U بدهی خالص
floating debt U بدهی متغیر
oxygen debt U بدهی اکسیژن
debit U ستون بدهی
debited U حساب بدهی
debited U ستون بدهی
private debt U بدهی خصوصی
public debt U بدهی دولت
backs U بدهی پس افتاده
debiting U حساب بدهی
debiting U ستون بدهی
debit U حساب بدهی
to get into debt U بدهی پیداکردن
admission of liability U قبول بدهی
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
acknowladgement of debt U قبول بدهی
absolute liability U بدهی مطلق
capital liability U بدهی درازمدت
debts U بدهی داشتن
credit notes U سند بدهی
credit note U سند بدهی
promissory note U برگه بدهی
promissory notes U برگه بدهی
promissory note U سند بدهی
liability insurance U بیمه بدهی
debt perpetrator U مرتکب بدهی
promissory notes U سند بدهی
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
an active debt U بدهی با ربح
contingent liability U بدهی اتفاقی
book debts U بدهی دفتری
debt U بدهی داشتن
current liability U بدهی جاری
capital liability U بدهی سرمایه
debit note U صورتحساب بدهی
debt burden U بار بدهی
contingent liability U بدهی احتمالی
bank overdraft U بدهی به بانک
arrear U بدهی پس افتاده
collective liability U بدهی جمعی
arrear U بدهی معوق
debits U در ستون بدهی گذاشتن
monetization U پرداخت نقدی بدهی
defaulting U عدم پرداخت بدهی
default U عدم پرداخت بدهی
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
defaulted U عدم پرداخت بدهی
defaults U عدم پرداخت بدهی
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
to pay one's way U بدهی بهم نزدن
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
embarrassed with debts U زیر بار بدهی
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
charge account U حساب بدهی مشتری
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
solvency U توانایی پرداخت بدهی
due U بدهی موعد پرداخت
debit U در ستون بدهی گذاشتن
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
debiting U در ستون بدهی گذاشتن
debited U در ستون بدهی گذاشتن
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
emcumbered with debts U زیر بار قرض یا بدهی
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
debits U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debiting U به حساب بدهی کسی گذاشتن
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
debited U به حساب بدهی کسی گذاشتن
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
debit U به حساب بدهی کسی گذاشتن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
omittance is no quit tance U بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
pay off U با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
Could you move the table a little bit ? U ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
stub card U ته کارت
card U کارت
paste board U کارت
card code U کد کارت
cards U کارت
card row U سطر کارت
card reader U کارت خوان
card stacker U کارت پشته کن
card rack U جای کارت
picture postcard U کارت پستال
card format U قالب کارت
card field U فیلد کارت
ID card U کارت شناسایی
badge U کارت شناسایی
card field U میدان کارت
card face U رویه کارت
card deck U دسته کارت
card guide U راهنمای کارت
card hopper U ناودان کارت
card rack U طاقچه کارت
card punch U کارت منگنه کن
card loader U کارت بارکن
card feed U خورد کارت
card image U تصویر کارت
identification document U کارت شناسایی
logic card U کارت منطقی
post card U کارت پستال
punch card U کارت منگنه
magnacard U کارت مغناطیسی
punched card U کارت منگنه
range card U کارت برد
red card U کارت قرمز
smart card U کارت هوشمند
summary card U کارت خلاصه
paper card U کارت کاغذی
get a long with you U بروپی کارت
hollerith card U کارت هالریت
magnetic card U کارت مغناطیسی
ledger card U کارت معین
job card U کارت برنامه
job card U کارت کار
interface card U کارت رابط
input card U کارت ورودی
identification card U کارت شناسایی
ibm card U کارت 08 ستونی
tape to card U از نوار به کارت
visiting card U کارت ویزیت
coulmn card U کارت 69 ستونه
comment card U کارت توضیحی
circuit card U کارت مدار
cartle blanche U کارت بلانش
carte U کارت ویزیت
card verifier U بازبین کارت
card verification U بازبینی کارت
visting card U کارت ویزیت
yello card U کارت زرد
control card U کارت کنترل
continuation card U کارت ادامه
green card U کارت سبز
green cards U کارت سبز
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
card stacker U مخزن کارت
card deck U دستینه کارت
postcards U کارت پستال
credit cards U کارت اعتباری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com