Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one's pet aversion
U
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
of all
[things or people]
<adv.>
U
مخصوصا
[چیزی یا کسی]
secernent
U
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
for the nonce
U
مخصوصا`
especially
U
مخصوصا"
exclusively
U
مخصوصا"
particularly
U
مخصوصا"
above all
U
مخصوصا
specifically
U
مخصوصا"
special
U
مخصوصا
designedly
U
مخصوصا"
in chief
U
مخصوصا
chiefly
U
مخصوصا
specially
U
مخصوصا
today of all days
U
مخصوصا امروز
he of all people
U
مخصوصا او
[از همه]
hypercatalectic
U
مخصوصا در اخر
choreography
U
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
pantomime
U
نمایش صامت مخصوصا باماسک
pantomimes
U
نمایش صامت مخصوصا باماسک
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
achloropsia
U
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
fedup
U
بیزار
loath loth
U
بیزار
misogynous
U
بیزار از زن
wearied
U
بیزار
wearies
U
بیزار
fastidious
U
بیزار
indisposed
U
بیزار
allergic
U
بیزار از
averse
U
بیزار
loath
U
بیزار
wearying
U
بیزار
weary
U
بیزار
disgusted
U
بیزار
thereof=of that
U
ازان
therefter
U
پس ازان
therefter
U
ازان پس
thence
U
پس ازان
afterwards
U
پس ازان
away
U
پس ازان
loathe
U
بیزار بودن
loathed
U
بیزار بودن
disincline
U
بیزار کردن
loathes
U
بیزار بودن
indisposed towards any one
U
بیزار ازکسی
ennuied
U
بیزار دلتنگ
disgust
U
بیزار کردن
disgusts
U
بیزار کردن
misogamist
U
بیزار از ازدواج
irked
U
بیزار بودن
irk
U
بیزار بودن
irking
U
بیزار بودن
sickening
U
بیزار کننده
irks
U
بیزار بودن
camera-shy
U
بیزار از دوربین
tired
U
بیزار خستگی
tiredly
U
بیزار خستگی
eftsoon
U
اندکی پس ازان
it is all greek to me
U
ازان سودرنمیاورم
therein
U
ازان حیث
long a
U
مدتهاپس ازان
this is inferior to that
U
این ازان
subsequent to that event
U
پس ازان رویداد
thereafter
U
بعد ازان
wearies
U
کسل بیزار کردن
loth
U
بیزار بودن از بد دانستن
repellent
U
راننده بیزار کننده
wearied
U
کسل بیزار کردن
wearying
U
کسل بیزار کردن
weary
U
کسل بیزار کردن
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
repellents
U
راننده بیزار کننده
it is pervious to light
U
روشنایی ازان می گذرد
next
U
نزدیک ترین پس ازان
this is better than that
U
این ازان بهتراست
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
detests
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
hates
U
بیزار بودن کینه ورزیدن
hating
U
بیزار بودن کینه ورزیدن
he was loath to go
U
بیزار یامتنفر از رفتن بود
hate
U
بیزار بودن کینه ورزیدن
hated
U
بیزار بودن کینه ورزیدن
dye wood
U
چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
wellŠwhat of it?
U
چه نتیجهای ازان بدست می اید
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
to gut a book
U
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
dice box
U
پیالهای که طاس را ازان میریزند
blase
U
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
misanthropist
U
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
simscript
U
زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
it is not d.
U
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
feed door
U
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
mofette
U
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
fitch
U
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
dislike
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
mumps
U
یک زبان برنامه نویسی که مخصوصا" برای بکارگیری رکوردهای پزشکی طراحی شده است System assachusetsulti-Programming
it savours of revenge
U
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly amanita
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
castle
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fustic
U
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
fly bane
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
castles
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly agaric
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
pete cock
U
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan
U
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace
U
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
chock
U
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
target market
U
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
gopher wood
U
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
helmcloud
U
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
U
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin
U
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
nubus
U
NUbus به اداپتوری نیاز داردکه مخصوصا" برای گیرندههای 69 سوزنی طراحی ان طراحی شده گذر گسترشی سریع کامپیوترacintosh
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
logograph
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
reentrant subroutine
U
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t.
U
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
averts
U
بیزار کردن بیگانه کردن
avert
U
بیزار کردن بیگانه کردن
averted
U
بیزار کردن بیگانه کردن
averting
U
بیزار کردن بیگانه کردن
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com