English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
ambition U ارزو جاه طلب بودن
ambitions U ارزو جاه طلب بودن
to p for U ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
to be absolutely forbidden [prohibited] U مطلقا ممنوع بودن
immediacy U مستقیم و بی واسطه بودن
to bar somebody from something [doing something] U ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
minotaur U جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
cladding U واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
monitored U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sweepy U چیزی که جارو میکند
synthesizer U وسیلهای که چیزی تولید میکند
spitfire U چیزی که اتش پرتاب میکند
synthesisers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
ushered U طلیعه چیزی بودن
to be behind it U پشت چیزی بودن
ushering U طلیعه چیزی بودن
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
owns U صاحب چیزی بودن
owning U صاحب چیزی بودن
stand for U علامت چیزی بودن
ushers U طلیعه چیزی بودن
take on <idiom> U بدنبال چیزی بودن
sensitivity U حساس بودن به چیزی
attends U درپی چیزی بودن
attending U درپی چیزی بودن
attend U درپی چیزی بودن
to be on the outside U در بیرون [چیزی] بودن
usher U طلیعه چیزی بودن
to bein chase anything U درتعقیب چیزی بودن
sensitivities U حساس بودن به چیزی
to have something at one's disposal U صاحب چیزی بودن
owned U صاحب چیزی بودن
to be nutty upon anything U شیفته چیزی بودن
hankers U ارزومند چیزی بودن
tripling U سه برابر چیزی بودن
triples U سه برابر چیزی بودن
tripled U سه برابر چیزی بودن
triple U سه برابر چیزی بودن
To know something by heart. U چیزی را حفظ بودن
to be culpable for something U مجرم به چیزی بودن
to have something U دارای چیزی بودن
to agree on something U موافق بودن با چیزی
down on (someone) <idiom> U از چیزی عصبانی بودن
own U صاحب چیزی بودن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
to have something U صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
to have something U مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
hanker U ارزومند چیزی بودن
hankered U ارزومند چیزی بودن
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
erasers U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
eraser U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
to depend on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
To be crazy about someone (something). U دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
to be dependent on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
To care for something . To be involved in something . U درقید وبند چیزی بودن
to rely on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
take care of <idiom> U مراقب چیزی یا کسی بودن
to be dependent on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
to be reliant on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
have dibs on <idiom> U درخط استفاده از چیزی بودن
to depend on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to take care of somebody [something] U مراقب کسی [چیزی] بودن
nibble at U در قبول چیزی دودل بودن
to be incredulous of anything U نسبت به چیزی شکاک بودن
to be dependent on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to think [of] U [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
to be out of all proportion to something U غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
beseech U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
debunk U توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be mad at somebody [something] U از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
beseeched U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be vigilant about something U هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
multifinder U گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
ustulation U عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be tied up in something U دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
wizard U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
wizards U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
protecting U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
drill press U متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereto U بدان
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
desideration U ارزو
ideals U ارزو
aspirations U اه ارزو
orexis U ارزو
wishing U ارزو
aspiration U اه ارزو
appetence or tency U ارزو
will less U بی ارزو
appetency U ارزو
one's heart'st d. U ارزو
object of d. U ارزو
ideal U ارزو
appetence U ارزو
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
optatively U بطور ارزو
yearned U ارزو کردن
appetite U اشتها ارزو
yearns U ارزو کردن
craves U ارزو کردن
yearn U ارزو کردن
wisher U ارزو کننده
appetites U اشتها ارزو
craved U ارزو کردن
wished U ارزو خواهش
desire U میل ارزو
wishes U ارزو خواهش
wish U ارزو خواهش
wish U ارزو کردن
cravings U ارزو کردن
aspirer U ارزو کننده
wished U ارزو کردن
crave U ارزو کردن
pantingly U ارزو کنان
aspiring U ارزو داشتن
aspires U ارزو داشتن
aspired U ارزو داشتن
aspire U ارزو داشتن
wishes U ارزو کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com